مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

آخرین دیدار

آخرین دیدارـ تنها با نگاهی خوب نیست 

عاشقی بی لذت و ترس گناهی خوب نیست 

لااقل یک جرعه از جام شراب من بنوش 

اینقدر دل پاک بودن نیز گاهی خوب نیست 

گفته ام یک عمر زیر لب به تو بی رحمی ات 

با دل بیچاره ی بی سر پناهی خوب نیست 

زندگی صدها خطا و تجربه دارد ولی 

در قمار عشق هرگز اشتباهی خوب نیست 

حقه های شعبده مخفی ست توی یک کلاه 

دست بردن در میان هر کلاهی خوب نیست 

کاش میشد دست هایت تا ابد در دست من... 

اینکه دستت را بگیرم گاه گاهی خوب نیست 

             ¤¤¤¤¤ 

گرچه میبخشد گناهان مرا با اعتراف

توبه پیش هر کشیش رو سیاهی خوب نیست

امیر احسان دولت ابادی


شکار، پلنگ و ماه

هنوز هم بلدم ماه را شکار کنم
پلنگ را ببرم چشمه ، بی قرار کنم
و غیر منتظره از لبان تو بوسه
بچینم و به فراسوی شب فرار کنم
هنوز هم بلدم در نبودنت هر شب
هوای خودکشی تلخ و ناگوار کنم....
برای ثانیه ای بیش ، پیش تو بودن
دروغ های شگفتی به هم سوار کنم
ببین بخاطر تو حاضرم که پشت سرم
شماتت همه ی شهر را قطار کنم
ولی هنوز بلد نیستم که پیش خودت
چگونه بغض گلو سوز را هوار کنم

غلامرضاسلیمانی
 

مستی که از حد بگذرد



مستی که از حد بگذرد کی بی تو آرامم کند


من آهوی سرگشته ام باید کسی رامم کند


لبهای تابستانی ات لبهای سوزان مرا


باید شرابی داغ را با بوسه در کامم کند


هر لحظه میابی مرا در بستر ناب غزل


شاید که چشم مست تو در عشق بدنامم کند


وقتی مرا حل میکنی در جام مولانا شبی


باید بگویی شمس را تا وصف اندامم کند


امشب اگر دیوانگی با مشت بر در میزند


می خواهد از این مصلحت در بوق اعلامم کند


پوران محتشم(پرنیان)

الفبای غــــزل



بی تو الفبای غــــزل یعنی، جمــــع ســـی و دو حــــرف تکراری

 

در بیت هایی خالی و خاموش، سطحی و بی احساس و بازاری

 

 

تو ســــوره ی ناب تماشــــایی، تفســـــیر تو کار خــــدایان است

 

در تو تمــــام آیــه هـــــا جمعــــند، با جلــــوه های ناب دیـــداری

 

 

حتمــــا خــدا با قــدرت بسـیار، بر بستــــر روی تو بــی تکــــــرار

 

بالاتر از زیبــــاترین آثـار، آن چشــــــم ها را کـــــرده معمـــــــاری

 

 

در بوسه هــایت رازِ شیـــرینِ مـــرگ آوری پنهــــــان شده شــاید

 

ماننـــدِ رازِ مخفـــیِ تویِ،  آن قهــــــوه ی معــــــروفِ قاجــــــاری

 

 

موهای تو باشیوه ای مخصــوص، از لحـــظه ای که بازشان کردی

 

کــــرده تمـــــام شاعــران را سخـــت، درگیـــر فعــــــالیت کـــاری

 

 

اکســــیر لبخــــــند تــو را روزی، در استکــــــانی آب اگـــــر ریزنـد

 

یک جـــرعه از آن می شــــود فـــــوراً، درمانگـــــر انواع بیمـــــاری

 

 

بسیار خوش بینانه مقـــــداری، شیــــرین شبیهت بوده که فرهـاد

 

یک عمر شــــــد با دیدن رویــش، در بیســــتون مشغول حجـــاری

 

 

آزادی محــدود و زندان وار، خشــــک و زمخت و تلخ و ماشیـــن وار

 

دوریِ تو حـــالی چنیـــن دارد... چون روزهـــــای سخت اجــــباری!

 

 جواد مزنگی