پرندگان زیبای ایران
"کشیم" گردن سیاه Black-necked Grebe ؛
این پرنده زیبا ؛ همانند سایر گونه های این خانواده آبزی است و در تالاب ها و یا دریاچه ها زندگی می کند. این پرنده غواصی ورزیده است و در زیر آب ماهی ها را تعقیب و شکار می کند.
عکس هایی از این پرنده زیبا را که در تالاب چغاخور در استان چهارمحال و بختیاری گرفته شده است .در اینجا ببینید .
عکاس : بهین ناظم رعایا
Harmony and composition of colors |
دایره یا چرخه رنگ
یک دایره رنگ ابتدایی که در آن رنگ های قرمز، زرد و آبی وجود دارند، در واقع دایره رنگ سنتی در هنرهای تجسمی به شمار می آید. سر آیزاک نیوتون (Sir Isaac Newton) در سال 1666 اولین نمودار رنگ دایره شکل را به وجود آورد. از آن زمان تا کنون، دانشمندان و هنرمندان به مطالعه و طراحی نمونه های متنوع و مختلف این مفهوم اولیه بوده اند.
اختلاف نظرهای متعدد درباره صحت و برتری یک چیدمان نسبت به دیگری، مدام موجب بروز مناقشاتی در این جمع شده است، اما در حقیقت هر دایره رنگی که ترتیب منطقی رنگ های خالص در آن رعایت شده باشد، موثق و قابل استفاده خواهد بود.
رنگ های اصلی
در تئوری رنگ سنتی، قرمز، زرد و آبی رنگ های اصلی هستند زیرا دانه های رنگی تشکیل دهنده آنها از ترکیب هیچ رنگ دیگری به وجود نیامده و تمام رنگ های دیگر از ترکیبات مختلف این سه رنگ با یکدیگر به دست می آیند.
رنگ های اصلی
|
قرمز - آبی - زرد
|
رنگ های فرعی یا ثانویه ( مکمل یا خنثی)
سبز، نارنجی و بنفش رنگ هایی هستند که از ترکیب رنگ های اصلی با یکدیگر حاصل می شوند. محل قرار گیری هر رنگ ثانویه در دایره رنگ، بین دو رنگ اصلی تشکیل دهنده اش است.
مکمل آبی>> نارنجی
|
مکمل قرمز >> سبز
|
مکمل قرمز >> سبز
|
مکمل زرد >>بنفش
|
رنگ های ترکیبی ( ترکیب رنگ ها )
زرد- نارنجی، قرمز نارنجی، قرمز- بنفش، آبی - بنفش، آبی- سبز و زرد - سبز، این رنگ ها از ترکیب یک رنگ اصلی با یک رنگ فرعی به وجود می آیند و در اینجا هم، در میان دو رنگ تشکیل دهنده خود قرار می گیرند.
سفید = تمام رنگ ها
|
مشکی= قرمز+ زرد+ آبی
|
یاسی= قرمز+ بنفش
|
گلبهی = قرمز+زرد+کمی قهوه ای
|
گلبهی پررنگ = نارنجی + زرد + قرمز
|
گلبهی متوسط = سفید +نارنجی+ قرمز |
گلبهی روشن = سفید + زرد + قرمز
|
قهوه ای= قرمز+ سیاه (قرمز+ سبز)
|
قهوه ای روشن= قرمز روشن + آبی روشن
|
قهوه ای= آبی+ نارنجی
|
قهوه ای= زرد+ بنفش
|
کرمی= قهوه ای+ سفید
|
خردلی= قهوه ای+ زرد
|
سبز حنایی= زرد+ سیاه
|
یشمی= سبزسیر+ آبی روشن
|
فیروزه ای= سبز+ آبی
|
سبز= آبی+ زرد
|
صورتی= سفید + قرمز
|
نارنجی= زرد + قرمز
|
صورتی چرک=کرم + قرمز
|
بنفش= قرمز + آبی
|
بنفش روشن= سفید + آبی + قرمز
|
بادمجانی روشن یا کبود= سفید + سبز + قرمز
|
بادمجانی= سبز + قرمز
|
جگری= شکلاتی + قرمز
|
زرشکی= قرمز + کمی مشکی
|
سرمه ای= کمی مشکی + آبی
|
زرد فسفری= کمی سبز + زرد
|
فسفری= زرد + سبز
|
آبی آسمانی= سفید + آبی
|
نوک مدادی=سفید+آبی + مشکی
|
خاکستری= سفید+سیاه
|
سبز لجنی= مشکی + سبز
|
سبز فیروزه ای= سفید + سبز
|
نیلی= آبی+بنفش
|
هارمونی رنگ ها
مکمل هاComplementary
رنگ هایی که مقابل یکدیگر در دایره رنگ قرار دارند به عنوان رنگ های مکمل شناخته می شوند. (مثال: سبز و قرمز). کنتراست بالایی که در رنگ های مکمل وجود دارد انرژی و تحرک زیادی را القا می کند. به ویژه زمانی که رنگ ها را خالص به کار ببریم. اما باید به یاد داشت که این حالت باعث اذیت بیننده نشود. رنگ های مکمل به هیچ وجه مناسب متن نیستند.
رنگ های متشابهAnalogous
رنگ های متشابه، رنگ هایی هستند که در دایره رنگ در کنار هم قرار دارند. این رنگ ها معمولا با یکدیگر خیلی خوب جور می شوند و صحنه و طرح های زیبایی را به جا می گذارند. این رنگ ها در طبیعت به راحتی پیدا می شوند و هارمونی ای که به وجود می آورند بسیار دل نواز است. به یاد داشته باشید که به هنگام استفاده از این نوع رنگ ها، کنتراست و تضاد کافی را داشته باشید.
یک رنگ را به عنوان رنگ اصلی انتخاب کنید، رنگ دوم رنگ حمایت کننده و رنگ سوم (ترکیب شده با سیاه، سفید یا خاکستری) به عنوان تقویت کننده آن.
شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، دو برادر از بارفروشان میدان بار تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری داشتند. پس از این واقعه، طیب به عنوان یکی از محرکین اصلی تحت تعقیب قرار گرفت به طوری که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام کرد شخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این اقدامات است.
از حمایت پهلوی تا دستگیری انقلابی بودن
وی در سال ۱۳۳۲ از موافقین رژیم شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود. اما بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی پیوست و سرانجام در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام گردید و در قسمت شرقی حرم شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
طیب حاج رضایی (۱۲۸۰ در تهران - ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در تهران) از عیاران و باستانی کارهای تهران در دوران سلطنت سلسله پهلوی و از جمله افرادی بود که در ادبیات محاورهای آن زمان به جاهل و یا لوطی مشهور بودند. طیب در محله صابون پز خانه(در اصطلاح عام صام پزخانه) تهران به دنیا آمد. پدر او حسینعلی حاج رضایی از اهالی سگمس آباد(ارتش آباد) از توابع قرقان قزوین بود که پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوتههای خشک برای نانواییها مشغول بود. طیب سه برادر به نامهای حاجی مسیح، اکبر و طاهرداشت او از همان ابتدا به ورزش باستانی علاقهمند بود و پس از پایان یافتن دوره سربازی بود که نام او کم کم بر سر زبان ها افتاد. طیب از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران بود و به کار خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. اودر دوران زندگی اش دو همسر و هفت فرزند داشت.
طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی 2 برادر بودند که دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژیم منفور پهلوی زیر شکنجهها مقاومت کردند. پایمردی آنان به حدی بود که شهادت را بر عفو شاه خائن ترجیح دادند. شهید طیب دربرابر همه شکنجهها و سختیهای زندان مقاومت کرد و مردانه ایستاد. او حاضر نشد از راه جدیدی که انتخاب کرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد.
شهید حاج اسماعیل رضایی در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: اگر صد سال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟" رژیم با معرفی، محاکمه و اعدام طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل رضایی که در بین مردم دارای نفوذ و محبوبیت بودند، قصد داشت تا قیام بزرگ مردمی و برخاسته از اعتقادات مذهبی مردم در 15 خرداد 42 را که در راه دفاع و حمایت از یک مرجع دینی ابراز شده بود، یک جنجال وابسته به بیگانه و ایادی وابسته آنان در داخل تلقی کرده و عاملان آن را مشتی فرصتطلب و قلدر معرفی نماید.
روایتی از حاشیه های زندگی طیب
کتاب کوچه نقاشها، ازخاطرات سید ابوالفضل کاظمی می نویسد : محمد آقا [محمد باقری معروف به محمد عروس] درباره آن روز [قیام خرداد 1342 در تهران] گفت: «بعد از این که شهربانی و ساواک ریختن و ما رو کت بسته بردن به شهربانی، حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، حسین کاردی، عباس کاردی، حاج آقا توسلی، حاج علی نوری، حاج علی حیدری و مرتضی طاری هم قاتی ما بودن و دستگیر شدن. همه آنها، بارفروش های میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیب بود.
چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیب حاج رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختن. وقتی ما رو به زندان باغشاه بردند، طیب هم همراهمون بود. من باهاش کاری نداشتم؛ چون همیشه دور و برش یک مشت چاقوکش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لاتهای تهران بود و طرفدار شاه؛ جوری که وقتی فرح پهلوی بچه دار شد و پسر اولش ، رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب کوچه و محل را چراغونی کرد. رو همین حساب، تا طیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش کردم. دستبند به دستش بود. سلام کرد و گفت: محمد آقا ! ما رفیق نامرد نیستیم. جوابش را ندادم؛ اما می دونستم که ساواک ازعلاقه طیب به آقای خمینی سوء استفاده می کند.
آن زمان، طیب با شعبان - شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ - سرشاخ شده بود . هر دو ، یکه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدار داشت. شعبان، ورزشکار بود و طرفدار شاه؛ طیب میداندار و بارفروش و دست و دلباز و خیر و یتیم نواز. در حالی که همیشه شنیده بودیم او طرفدار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت و طیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال و احوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا میدونه. سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروش ها رو تیر کنم .
آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرف های شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.
عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.
بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.
اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم.
فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن. طیب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیب هستم.»
محمد آقا هر وقت این قصه را برایم می گفت، به پهنای صورت اشک می ریخت و می گفت: هر وقت یاد آن شب می افتم، قلبم می گیره. خیلی طیب رو اذیت کردن تا از شاه طلب بخشش کنه؛ اما خدا اگر بخواد کسی رو بخره، می خره. اسم طیب و حاج اسماعیل رضایی تا قیامت موندگاره.
بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.
پایگاه خبری المانیتور گزارش داده است که ایجاد یک خط مستقیم بانکی میان نهادهای مالی ایران و آمریکا، از جمله امتیازاتی است که دولت آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران مطرح کرده است.
به من گفت برو گورِت رو گم کن …
.
.
و
حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !!!
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
.
.
“زبانم لال
!”