حسین علیزاده خالق اثر شورانگیز "نینوا"، با امتناع از دریافت نشان شوالیه دولت فرانسه ثابت کرد که لقب سردار موسیقی ایران برازنده اوست.
به نقل از مرصاد، از هفته های گذشته که موضوع اهدای نشان شوالیه به حسین علیزاده آهنگ ساز ایرانی مطرح شده بود، گمانه زنی هایی صورت گرفت که این استاد موسیقی ایرانی نشان شوالیه را دریافت نخواهد کرد.
این مسئله که علیزاده نشان شوالیه که از طرف دولت فرانسه اهدا می شود را دریافت نمی کند با توجه به شناختی که از روحیات این استاد موسیقی ایران وجود دارد، مطرح شده بود.
با این حال بسیاری از منتقدان عرصه موسیقی ایران و جمع کثیری از مردم در رسانه ها و فضای مجازی ضمن حمایت از اقدام احتمالی علیزاده خواستار این شده بودند که علیزاده این نشان را دریافت نکند.
در نهایت حسین علیزاده این استاد موسیقی ایرانی نشان داد که ایرانی بودن خود را افتخار می داند و تاکید دارد که این نشان دولت فرانسه را دریافت نکند.
استاد علیزاده با انتشار یادداشتی اعلام کرد که این نشان را دریافت نمی کند.وی در یادداشت خود نوشته است:
به نام آنکه هنر را آفرید
شاید نوشتن این نامه، دشوار ترین و زیباترین لحظه عمرم را رقم می زند.
از روزهایی دور، از کوچه پس کوچه های خیابان خیام تا دبستان حافظ.از خیابان خواجه نظام الملک تا هنرستان موسیقی. از خیابان درختی تا مسیر دانشگاه تهران، از مسیری تا مسیری سیر شد...
از صدها کوچه و شهر و دیار گذشتم اما به شوق هفت شهر عشق در خم کوچه ای به انتظار ماندم و می مانم. چه با شکوه است یاد مادرم و یاد پدرم که برایم خودآموز عشق اند. و چه با شکوه است ستایش آموزگارانی که واژه مقدس هنر را در من دمیدند. سالهاست به پاس حق شناسی شان دل می نوازم و چه بزرگ مردمی که دل می دهند، می سازند و می پرورانند هنرمندشان را.
هنر فراتر از هر مرزی حکایتی است آشنا برای هر انسان. پیام آور عشق ، صلح، دوستی، برادری و برابری. نقشی است تا ابد برای هر دلی که می تپد در دیار من و دیاری دگر. هنرمند در دیار خود ساخته می شود تا بپروراند جهانی را.
موسیقی کهن ایران، طنین تاریخ مردمی است با شکوه. عشق، شجاعت و ایثار از تک تک نغمه هایش جاری است. و افتخار واژه ایست که مردم به هنرمند هدیه می دهند؛ همان طور که ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار می کنیم، مردم هنردوست جهان نیز به بزرگان ما افتخار می کنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزیز و بزرگم بارها به اوج افتخار رسانده اند. افتخاری که در بلندای وجود و در دستان گرمشان بود و حالا...
نغمه عشق و محبت و سپاس از دیاری دگر با عنوان و معنی خاص. نه در ستایش من، بلکه در ستایش هنر و هنرمند و چه زیباست نام ایران بر بال هنر، در پرواز از دیاری به دیاری و از مردمی به مردمی. اگر سیاهی جنگ و کینه و نابرابری در دنیای قدرت حاکم است، نغمه های عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتی جاودانه نیز حاکم است. اگر سفیر سیاسی و فرهنگی کشور فرانسه، هدیه ملت با فرهنگ فرانسه را به سینه هنرمندان بزرگ ما نصب می کند، آن را ارج می نهیم و ما نیز ستایش می کنیم ستارگان پر افتخار تاریخ خود را.
شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همان طور که نزد مردم است، نزد مسئولان - که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- می بود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت.
وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید می شود.و اما من ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده و تا آخر عمر به آن پیشوند و یا پسوندی نخواهم افزود.
در آخر ضمن تبریک به تمام بزرگان ایران و جهان که نشان با ارزش شوالیه را دریافت کرده اند، خود را بی نیاز از دریافت هر نشانی دانسته، همچنان اندر خم کوی دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ایستاد.
با سپاس از تمام مردم هنردوست ایران و جهان / حسین علیزاده
لقب سردار موسیقی ایران برازنده علیزاده
در شرایطی که دولت فرانسه بارها رویکرد ضد ایرانی خود را اعلام کرده و در طی سالیان اخیر با انجام دادن اقدامات فراوانی همسو با کشورهایی که دشمنان تاریخی ملت ایران محسوب می شوند، مردم ایران را تحت فشار قرار داده است، امتناع علیزاده از دریافت نشان شوالیه بیانگر این است که این استاد موسیقی از شرایط روز به خوبی آگاه است.
آگاهی و بصیرت موضوعی است که از واجبات فعالیت هنرمندان و فعالان ایران حوزه است. علیزاده نشان داد که بصیرتش در این موضوع بالاست و یک ایرانی تمام عیار است که می داند چه زمان باید چه کاری انجام بدهد.
در این شرایط است که بایستی لقب سردار موسیقی ایران را به این استاد موسیقی بدهیم زیرا این بصیرت در حوزه هنر را تنها سرداران ایرانی در جبهه های فرهنگی، هنری دارند.
منبع : دانا
عظیم جوانروح پس از مدتها ابتلا به سرطان روده در تاریخ ۴ آذر ۱۳۹۳ در بیمارستان لاله تهران درگذشت. مراسم تشییع پیکر زنده یاد عظیم جوانروح صبح جمعه 7 آذر از جلوی خانه سینما برگزار شد.
یادنامه
عظیم جوانروح سال ۱۳۲۴ در اردبیل متولد شد، او از سال ۱۳۵۲ به عنوان فیلمبردار در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران مشغول بکار شد. جوانروح به مدت ۲ سال - سالهای ۱۳۵۴ و ۵۵- در دفتر سازمان رادیو تلویزیون در پاریس به فعالیت پرداخت.
او در دههی 60 فیلمبردارکارهایی مانند علی و غول جنگل» و «پاتال و آرزوهای کوچک» بود. همچنین در چند پروژه مانند «مختارنامه» و «شاهگوش» با داوود میرباقری - کارگردان - همکاری کرد.
او در این دوره تعدادی مستند گزارشی و خبری ساخت که به موضوع مراحل ساخت نیروگاه اتمی ایران در فرانسه، زندگی مارک شاگال (مصاحبه اختصاصی با این نقاش فرانسوی) زندگی و آثار ویکتور وازارلی، برنامه تئاترهای پاریس و دیگر موضوعات سیاسی، اجتماعی و هنری اختصاص داشت.
در جریان اعتصاب کارکنان سازمان رادیو تلویزیون، (پائیز ۱۳۵۷) جوانروح به عنوان یکی از نمایندگان این شورا برگزیده شده بود. او با دفتر آیتالله طالقانی و دفتر آیتالله خمینی ارتباطی نزدیک و بی واسطه داشت. جوانروح مسئول هماهنگی و برنامه ریزیهای تلویزیونی در مدرسه رفاه و علوی (محل اقامت امام در بهمن ۱۳۵۷ بود. او در دوره صادق قطبزاده٬ نخستین سرپرست سازمان رادیو تلویزیون بعد از انقلاب٬ برای مدت کوتاهی مدیریت تولید شبکه دوم تلویزیون را بر عهده داشت.
دیدگاه دیگران
کیومرث پوراحمد ، کارگردان سریال "قصه های مجید" و "سرنخ" گفت : عظیم رفت، همه میرویم اما خاری که از خاکستر او بلند میشود به چشم سیاستبازان فرهنگ ستیز میرود که نمی توانند فرهنگ و به خصوص سینما را ببینند.
محمود فلاح تهیهکننده سریال "مختارنامه" ، که از دوستان صمیمی و خانوادگی مرحوم عظیم جوانروح است، در توصیف اخلاقیات این فیلمبردار پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت: او یکی از بااخلاقترین و حرفهایترین فیلمبرداران این مملکت بود؛ حیف شد که رفت.
فلاح درخصوص آشناییاش با زندهیاد جوانروح توضیح داد: از سال 1347 با وی همکاری داشتم و با یکدیگر سفرهای زیادی داشتیم.
فلاح گفت : با عظیم جوانروح از زمان ورود امام خمینی (ره) به ایران همکار بودیم، او از آن زمان جزو تصویربرداران بود. با یکدیگر همکلاس هم بودیم. مرحوم جوانروح علاوه بر کار فیلمبرداری، سمتهای مختلف دیگری داشتند و به نظرم فقط یک فیلمبردار نبود، بلکه به لحاظ اخلاقی و رفتاری به قدری خوب بودند و روابط عمومی بالایی داشتند که همهی مشکلات و سختیهای یک پروژه را حل میکردند. هر تهیهکنندهای که با مرحوم جوانروح کار میکرد این اطمینان را داشت که صحنه به خوبی میچرخد و هیچ مشکلی پیش نمیآید.
تهیهکننده مختارنامه از همکاریاش در این پروژه گفت : به عنوان تهیهکننده به روابط عمومی مرحوم جوانروح نمره 100 میدهم. همچنین قبل از انقلاب یک فیلم سینمایی با عنوان «آتش بدون دود» با زندهیاد جوانروح داشتم .
فلاح در پایان برای زندهیاد عظیم جوانروح طلب آمرزش کرد و گفت: او یکی از بهترین فیلمبرداران مملکت بود، روحش شاد و یادش گرامی.
جوانروح و مدیر فیلمبرداری آثار :
هفت ترانه (۱۳۸۰)،
یکی بود یکی نبود (۱۳۷۹)،
قصههای کیش (اپیزود اول، کشتی یونانی) (۱۳۷۷)،
بیقرار (۱۳۷۳)،
آخرین خون (۱۳۷۲)،
پرواز از اردوگاه (۱۳۷۲)،
ترانزیت (۱۳۷۲)،
روز فرشته (۱۳۷۲)،
صبح روز بعد (۱۳۷۱)،
آواز تهران (۱۳۷۰)،
مجنون (۱۳۶۹) و در انتظار شیطان (۱۳۶۶).
مجموعههای تلویزیونی
شاهگوش (۱۳۹۲)
سریال مختارنامه (۱۳۸۸-۱۳۸۲)
معصومیت از دست رفته (۱۳۸۲)
کیف انگلیسی (۱۳۷۸)
سرنخ (کیومرث پوراحمد)(۱۳۷۵)
روزی فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و مشغول خوردن بود.
در این هنگام ابلیس به نزد او آمد و گفت: آیا کسی هست که بتواند این خوشه ی انگور را به مروارید تبدیل کند؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس به وسیله ی سحر و جادو آن خوشه ی انگور را به به خوشه ی مروارید تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت:
واقعا که تو مردی اُستاد هستی!...
ابلیس با شنیدن این جمله، سیلی محکمی بر گردن او زد و گفت:
مرا با این اُستادی به بندگی قبول نکردند، تو چگونه با این حماقت ادعای خدایی می کنی؟
فرهنگ / ادبیات / شعر معاصر
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...
" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "
پ ن :
اول صفر ورود اسرای کربلا به شام
#ادبیات و فرهنگ عاشورایی / واقعه عاشورا / اول صفر / ورود اهل البیت محاصره شده کربلا به شام
عبیدالله بن زیاد پس از کسب تکلیف از یزید بن معاویه در خصوص اسرای کربلا، دستور اعزام آنها را به سوی شام صادر کرد. طبری مینویسد: «عبیدالله بن زیاد دستور داد زنان و کودکان حسین(ع) را آماده کنند و دستور داد طوق آهنین به گردن علی بن حسین(ع) نهادند. سپس آنها را همراه محفز بن ثعلبه عایذی و شمر بن ذی الجوشن روانه کرد که پیش یزید بروند».
در اخبار الطوال نیز آمده است: «ابن زیاد، علی بن حسین(ع) و زنانی که همراهش بودند را با زحر بن قیس، محقن بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن یزید بن معاویه به شام فرستاد»
کاروان اسرا هنگام حرکت به سوى شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور کردند و در بسیارى از این مناطق مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسین(ع) و اسارت خانواده آن حضرت سوگوارى و قاتلان آن حضرت را لعنت می کردند.
اول ماه صفر سال 61 هجرى قمرى، اسیران و سرهاى شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه شدند.
سید بن طاوس در مورد این واقعه مینویسد:«وقتی اسرای کربلا نزدیک شهر دمشق رسیدند، ام کلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهای ببر که تماشاچیان کمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو این سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم کمتر به ما بیفتد. اما شمر در اثر خباثت و پلیدی که داشت دستور داد سرها را بالای نیزهها زدند و در میان محملها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان عبور دادند». به نظر حسن بن علی الطبری ، اهل بیت را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، شهر را زیور بستند، به گونهای که چشمی ندیده بود. سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانههایشان بیرون آمدند، در حالی که جامه نو پوشیده بودند و خود را آراسته بودند به دیدن اسرار رفتند. مردم میان هم موج میزدند. چون روز برآمد سرها را به شهر وارد کردند. و هنگام ظهر با رنج فراوان از ازدحام جمعیت به در خانه (قصر) یزید بن معاویه رسیدند.
شیخ عباس قمی مینویسد: «اسرای کربلا را پس از ورود به دمشق در پله کان مسجد (محلی که توقف گاه اسیران بود) نگه داشتند، پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را که شما را کشت و نابود کرد و آشوب را خاموش کرد... چون سخنش تمام شد، امام سجاد(ع) به او فرمود: قرآن خدا را خواندهای. گفت: آری فرمود: این آیه را خواندهای: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی» «بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمیخواهم»؟
گفت: آری فرمود: ما خویشان پیامبریم ... سپس حضرت فرمود: این آیه را خواندهای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» «خداوند میخواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه گرداند»؟
گفت: بله خواندهام. حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم ... مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و کشندگان آنان بیزاری میجویم».
بدون شک همین برخوردها و روشنگریها و سخنرانیهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) موجبات رسوایی بنی امیه را فراهم آورد. و آنها را از کرده خویش پشیمان ساخت.
ابن اعثم مینویسد: «سرهای شهدای کربلا را به همراه امام سجاد(ع) و مغدرات اهل بیت نزد یزید بردند. آن لعین اشاره کرد سر امام حسین(ع) را در طشتی زرین نهادند. سپس ازفرستادگان ابن زیاد سؤالاتی کرد و آنها تفصیل واقعه را برای او بیان کردند».
وقتی مردم اسرای کربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پی بردند، از کردار یزید بدشان آمد و او را لعن کردند و دشنام دادند و روی به اهل بیت آوردند. چون یزید چنین دید خواست خود را از خون حسین برکنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زیاد گذاشت و او را بر این کردار لعن کرد و یزید ناچار شد به جرم و جنایت خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه اعتراف کرده، از امام زینالعابدین(ع) عذرخواهى و پس از مدتى آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره عودت دهد.
مدتى که اسیران در شام اقامت داشتند رویدادهاى گوناگونى براى آنان به وقوع پیوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسین(ع) در خرابه شام، مناظره حضرت زینب(س) و دیگر افراد خانواده سیدالشهدا با یزید و خطبه به یادماندنى امام سجاد(ع) در حضور یزید، درباریان و اهالى دمشق در مسجد اموى بود. این افشاگریها و مبارزههاى پنهان و آشکار اهلبیت در حالت اسیرى، یزید را نزد مسلمانان بىمقدار و بىاعتبار کرد و پس از مدتى، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هوادارى از امام حسین(ع) تغییر داد.
منبع: تکیه ملحی