مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

«غادة السمان»، شعر زنی عاشق در میان دوات

غاده السمان (غادة أحمد السمان ) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در ادبیات عرب به شمار می‌رود.

«غادة السمان»در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانواده ی برجسته ی  محافظه‌کار متولد شد. پدرش مرحوم دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دوره ی  زمانی وزیر آموزش و پرورش بود که خویشاوندی دوری با نزار قبانی شاعر معروف دارد.

   غادﺓ السّمان شاعر و نویسنده ای سوری است که سنت ، عشق ، زن ، تبعیض و تعصب ستیزی ، جنگ ، وطن پرستی ، و انسان دوستی از بن مایه های اصلی اشعارش است . شعر او مانند شعر فروغ روشن و ساده است ، او نیز احساسات و عواطفش را صریح و شفاف به تصویر می کشد ، به ارزش های انسانی احترام می گذارد و مانند فروغ در برابر بایدها و نبایدهایی که ناعادلانه تصویب شده اند طغیان می کند . از اشتراکات میان اشعار فروغ و غادﺓ می توان وجود نمادهای مشترک ، اشاره به مسائل زندگی خصوصی ، اشاره به تنهایی ، کودکی ، زن ، جامعه ، عشق ، رهایی ، شعر ، گناه و مرگ را ذکر کرد .

غادﺓ السّمان در مورد فروغ می گوید ؛ من ترجمه ی نمونه هایی ازاشعاراین شاعر شگفت انگیزرا خوانده ام . نقاط اشتراک زیادی میان جهان من و جهان او وجود دارد . اما یک فرق اساسی میان من و اوست و آن این که او بسیار شفاف است و قدرت زیادی برای آشتی دارد در حالی که من بیشتر تمرّد دارم و مایل به مقاومت هستم .

 این بانوی شاعر سوری ، آثاری در زمینه نقد دارد که برخی از آن ها به چندین زبان ترجمه شده است؛ نکته قابل توجه برای ایرانیان مطلبی است که او تحت عنوان نامه عاشقانه به خوانندهٔ ایرانی نوشته‌است و دکتر عبدالحسین فرزاد در ابتدای ترجمه‌شان از مجموعه «شعر زنی عاشق در میان دوات»آن را آورده‌اند؛ غاده در این نامه خطاب به ایرانیان می‌گوید:

«قصه‌ها و رمان‌هایم به سیزده زبان ترجمه شد، اما تنها در ایران راز پنهانم را کشف کردند و برای نخستین بار ایرانیان بودند که اشعارم را ترجمه کردند، زیرا که عاشقان، راز معشوقان را در می‌یابند.» .......

ادامه مطلب 


پیاده آمده بودم ‏

 

 

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد

و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهد شد

غروب در نفس گرم جاده خواهم ‌رفت‌

پیاده آمده‌ بودم‌، پیاده خواهم ‌رفت‌

محمدکا ظم کا ظمی ‏


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

فرهنگ / ادبیات / شعر معاصر


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...

" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "

 

پ ن : کجای این دنیا ، پشت کدامین پنجره می توان ایستاد و به تو فکر نکرد ؟.



آخرین دیدار

آخرین دیدارـ تنها با نگاهی خوب نیست 

عاشقی بی لذت و ترس گناهی خوب نیست 

لااقل یک جرعه از جام شراب من بنوش 

اینقدر دل پاک بودن نیز گاهی خوب نیست 

گفته ام یک عمر زیر لب به تو بی رحمی ات 

با دل بیچاره ی بی سر پناهی خوب نیست 

زندگی صدها خطا و تجربه دارد ولی 

در قمار عشق هرگز اشتباهی خوب نیست 

حقه های شعبده مخفی ست توی یک کلاه 

دست بردن در میان هر کلاهی خوب نیست 

کاش میشد دست هایت تا ابد در دست من... 

اینکه دستت را بگیرم گاه گاهی خوب نیست 

             ¤¤¤¤¤ 

گرچه میبخشد گناهان مرا با اعتراف

توبه پیش هر کشیش رو سیاهی خوب نیست

امیر احسان دولت ابادی