مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

پیاده آمده بودم ‏

 

 

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد

و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهد شد

غروب در نفس گرم جاده خواهم ‌رفت‌

پیاده آمده‌ بودم‌، پیاده خواهم ‌رفت‌

محمدکا ظم کا ظمی ‏


اینترنت مجانی به جهان ؛ رویای کمپانی ‏SpaceX‏


رویاپردازی دیگر در سیلیکون ولی

اینترنت مجانی با همکاری   SpaceX و شرکت تسلاموتورز و Paypal

گریک مدیر کمپانی ‏O3b Network‏ در کنار آقای ماسک می‌خواهد دنیا را از اینترنت رایگان کند.‏ او که یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان در ایالات متحده آمریکااست به عنوان مدیر عامل شرکت space X  و رئیس بخش طراحی شرکت تسلاموتورز مشغول به کار است. ریاست هیات مدیره شرکت solarcity نیز در پرونده کاری وی قرار دارد.

وی در مصاحبه با وال‌استریت از پروژه اینترنت دار کردن همه مردم جهان با ۷۰۰ ماهواره سخن گفت :  این که کمپانی ‏SpaceX‏ ‏در حال تهیه ماهواره‌ای کوچک در حجم ۱۱۳ کیلوگرم در تعداد زیاد است. می‌گوید هزینه هر ماهواره حدود ۱ میلیون دلار ‏خواهد بود و ۷۰۰ ماهواره یعنی ۷۰۰ میلیون دلار و وی این کار را با گریک وایلر که قبلاً شریک گوگل در پروژه اینترنت ‏ماهواره‌ای بوده و از گوگل جداشده ، انجام خواهد داد.‏

حالا گوگل و فیس بوک که پروژه مشابهی را در دست تهیه دارند، باید عجله کنند تا رقیب جدید و سرسخت آن‌ها زودتر پروژه ‏خود را عملیاتی نکند!‏

به هر حال کشورهای آرزومند اینترنت بدون دردسر و مناطق آفلاین کنونی در چند سال آینده برای همیشه راحت خواهند شد.‏

آشنایی با شرکت اسپیس ایکس و الون ماکس 

الون ماسک در پورتوریال آفریقای جنوبی متولد شده است. مادر وی کانادایی و پدرش تبعه آفریقای جنوبی بود. او اولین کامپیوتر را در کودکی از پدرش هدیه گرفت و با تلاش و ممارست بسیار موفق شد کار با کامپیوتر و نوشتن برنامه‌های کامپیوتری را بیاموزد. در 12سالگی اولین نرم‌افزار تجاری توسط الون ماسک وارد بازار شد که در آن زمان با قیمتی معادل 500 دلار آمریکا به فروش رسید. نام این نرم‌افزار blastar بود که یک بازی کامپیوتری فضایی بود.

 الون ؛ توانست شرکت اسپیس ایکس را بنیان نهد و ضمن ایجاد فرصت شغلی برای شمار زیادی از ساکنان آمریکا زمینه تحقیقات بیشتر در حوزه هوا و فضا را فراهم کند.

الون بعد از اتمام تحصیل در مقطع کارشناسی به سیلیکون ولی کالیفرنیا رفت تا تحصیلات خود را در مقطع دکترای فیزیک در دانشگاه استنفورد ادامه دهد ولی موفق نشد این مقطع را به پایان برساند. او با مطالعات زیادی که در مورد افراد نوآوری از قبیل توماس ادیسون و نیکلا تسلا و... انجام داده بود.

او با توجه به پیش‌زمینه دانشگاهی‌اش در رشته فیزیک سه حوزه را به عنوان حوزه‌هایی که دنیای آینده به آنها نیاز دارد ولی هم‌اکنون توسعه چندانی پیدا نکرده است و باید مطالعات بیشتری در آن زمینه‌ها انجام بشود انتخاب کرد. این حوزه‌ها عبارت بودند از: اینترنت، انرژی پاک و در نهایت فضا.

او در یکی از سخنرانی‌های خود گفت: «مشکل اصلی دنیای امروزی ضعف در این سه حوزه است و ما باید هر چه سریع‌تر در این حوزه‌ها سرمایه‌گذاری کنیم و پژوهش‌های تازه‌ای انجام دهیم.»

سال‌ها تلاش وی در عرصه‌های مختلف علمی و پژوهشی سبب شد او به عنوان یکی از برترین افراد نوآور و کارآفرین در آمریکا معرفی شود و ده‌ها جایزه به پاس همین نوآوری‌هایش دریافت کند. او در سال 2007 میلادی به عنوان خلاق‌ترین فرد سال انتخاب شد و در سال 2012 توانست جایزه سلطنتی نوآوری و کارآفرینی دولت آمریکا را از آن خود کند. همچنین او دکترای افتخاری طراحی را از دانشگاه هنر و طراحی آمریکا دریافت کرده است و دانشگاه سوری انگلستان هم دکترای افتخاری مهندسی هوا و فضا را به او تقدیم کرده است.

اما این فرد خلاق که هم‌اکنون ثروتی بالغ بر 5/4 میلیارد دلار آمریکا دارد و ریاست چندین شرکت برجسته و بزرگ آمریکایی را بر عهده دارد بارزترین ویژگی خود را اعتیاد به کار زیاد می‌داند و می‌گوید: «من معمولاً صد ساعت در هفته برای توسعه شرکت‌های تسلاموتورز و اسپیس ایکس سرمایه‌گذاری می‌کنم.»

ایفون ‏SVOne‏ ؛ سلامتی و چشم پزشکی !‏


امروزه تلفن های هوشمندی که به همراه داریم تقریباً تمام نیاز های مارا از قبیل تامین خدمات ارتباطی و سرگرمی براورده می کنند.

از این رو شرکت اپل دست به ساخت گجتی زده که برای ما کار یک چشم پزشک را انجام می دهد. به صورتی که در عرض چند ثانیه شماره چشم خودمان را تایین میکنیم!

سلامتی چشم و یا  اورژانس چشم پزشکی در منزل  

HEALTH AND WELLBEING

SVOne turns the iPhone into an eye test kit

این محصول  SVOne نامیده می‌شود یک autorefractor/aberrator است که می‌تواند به یک آیفون اضافه شده و تلفن شما را به یک آزمایشگاه پرتابل تبدیل نماید. این دستگاه درست مانند دیگر رویکردهای اجتماعی مانند Peek و EyeGoاست.

SVOne از تکنولوژی سنسوری با نام Wavefront استفاده می‌کند که عیوب انکساری را تشخیص می‌دهد. الگوریتم نرم‌افزار داده‌های Wavefront را بررسی و تحلیل کرده و سپس این اطلاعات را به تجویزهای مناسب لنز تبدیل می‌کند. این داده‌ها می‌توانند در فضای ابری قرار گیرند که پس از آن در هر زمان و مکانی قابل دسترسی و بررسی خواهند بود.

به طوری که یک بار شارژ مدت زمان اجرای ۵۶ ساعت متوالی را برایتان تامین خواهد کرد.

 

این دستگاه برای آن دسته از پزشکانی که در مکانی با ابزارهای کم خدمت می‌کنند، مناطق محروم بسیار مفید واقع می‌شود. SVOne تا به حال توانسته نتایج خوبی در تست‌هایی که بر روی آن در هاییتی و گواتمالا انجام شده را بدست آورد.

 

شرکت توسعه‌دهنده‌ی این دستگاه در سال ۲۰۱۳ برپا شد، اما سابقه‌ی اطلاعات تکنولوژیک آن به بیش از ده سال پیش بازمی‌گردد، هنگامی که موسسان آن؛ Yaopeng Zhou و Marc Albanese شروع به توسعه‌ی یک افتالموسکوپ پیشرفته (Ophthalmoscope یا ابزار معاینه‌ی چشم) در یک پروژه‌ی مشترک با موسسه‌ی تحقیقات Schepens Eye و دانشگاه بوستون کرد. دو سال پیش، هنگامی که کارها برای توسعه‌ی افتالموسکوپ جهت کمک به تشخیص آسیب‌های ناشی از دیابت وارد به شبکیه‌ی چشم، در دانشگاه بوستون و با همکاری دو مجموعه‌ی فوق از سر گرفته شد، ایده‌ی شکل‌گیریSVOne درقالب یک محصول واقعی آغاز شد.

منبع : گروه چرتکه

طیب ؛ لوطی ترین شهید انقلاب و "حّر ی" دیگر

شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی،  دو برادر از بارفروشان میدان بار تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری داشتند. پس از این واقعه، طیب به عنوان یکی از محرکین اصلی تحت تعقیب قرار گرفت به طوری که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام کرد شخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این اقدامات است.

از حمایت پهلوی  تا دستگیری انقلابی بودن

وی در سال ۱۳۳۲ از موافقین رژیم شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود. اما بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی پیوست و سرانجام در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام گردید و در قسمت شرقی حرم شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

طیب حاج رضایی (۱۲۸۰ در تهران - ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در تهران) از عیاران و باستانی کارهای تهران در دوران سلطنت سلسله ‏پهلوی و از جمله افرادی بود که در ادبیات محاوره‌ای آن زمان به جاهل و یا لوطی مشهور بودند. طیب در محله صابون پز ‏خانه(در اصطلاح عام صام پزخانه) تهران به دنیا آمد. پدر او حسینعلی حاج رضایی از اهالی سگمس آباد(ارتش آباد) از توابع ‏قرقان قزوین بود که پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوته‌های خشک برای نانوایی‌ها مشغول بود. طیب سه برادر ‏به نامهای حاجی مسیح، اکبر و طاهرداشت او از همان ابتدا به ورزش باستانی علاقه‌مند بود و پس از پایان یافتن دوره سربازی ‏بود که نام او کم کم بر سر زبان ها افتاد. طیب از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران بود و به کار ‏خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. اودر دوران زندگی اش دو همسر و هفت فرزند داشت.‏

طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی 2 برادر بودند که دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژیم منفور پهلوی زیر شکنجه‏ها مقاومت کردند. پایمردی آنان به حدی بود که شهادت را بر عفو شاه خائن ترجیح دادند. شهید طیب دربرابر همه شکنجه‏ها و سختی‏های زندان مقاومت کرد و مردانه ایستاد. او حاضر نشد از راه جدیدی که انتخاب کرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد.

شهید حاج اسماعیل رضایی در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: اگر صد سال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟" رژیم با معرفی، محاکمه و اعدام طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل رضایی که در بین مردم دارای نفوذ و محبوبیت بودند، قصد داشت تا قیام بزرگ مردمی و برخاسته از اعتقادات مذهبی مردم در 15 خرداد 42 را که در راه دفاع و حمایت از یک مرجع دینی ابراز شده بود، یک جنجال وابسته به بیگانه و ایادی وابسته آنان در داخل تلقی کرده و عاملان آن را مشتی فرصت‏طلب و قلدر معرفی نماید.

روایتی از حاشیه های زندگی طیب

کتاب کوچه نقاش‌ها، ازخاطرات سید ابوالفضل کاظمی می نویسد : محمد آقا [محمد باقری معروف به محمد عروس] درباره آن روز [قیام خرداد 1342 در تهران] گفت: «بعد از این که شهربانی و ساواک ریختن و ما رو کت بسته بردن به شهربانی، حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، حسین کاردی، عباس کاردی، حاج آقا توسلی، حاج علی نوری، حاج علی حیدری و مرتضی طاری هم قاتی ما بودن و دستگیر شدن. همه آنها، بارفروش های میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیب بود.

چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیب حاج رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختن. وقتی ما رو به زندان باغشاه بردند، طیب هم همراهمون بود. من باهاش کاری نداشتم؛ چون همیشه دور و برش یک مشت چاقوکش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لات‌های تهران بود و طرفدار شاه؛ جوری که وقتی فرح پهلوی بچه دار شد و پسر اولش ، رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب کوچه و محل را چراغونی کرد. رو همین حساب، تا طیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش کردم. دستبند به دستش بود. سلام کرد و گفت: محمد آقا ! ما رفیق نامرد نیستیم. جوابش را ندادم؛ اما می دونستم که ساواک ازعلاقه طیب به آقای خمینی سوء استفاده می کند.

آن زمان، طیب با شعبان - شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ -  سرشاخ شده بود . هر دو ، یکه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدار داشت. شعبان، ورزشکار بود و طرفدار شاه؛ طیب میدان‌دار و بارفروش و دست و دلباز و خیر و یتیم نواز. در حالی که همیشه شنیده بودیم او طرفدار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت و طیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال و احوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا می‌دونه. سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروش ها رو تیر کنم .

آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرف های شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.

عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.

بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.

اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننه‌ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می‌گم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم.

فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی می‌رفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی‌ها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.

نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن. طیب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیب هستم.»

محمد آقا هر وقت این قصه را برایم می گفت، به پهنای صورت اشک می ریخت و می گفت: هر وقت یاد آن شب می افتم، قلبم می گیره. خیلی طیب رو اذیت کردن تا از شاه طلب بخشش کنه؛ اما خدا اگر بخواد کسی رو بخره، می خره. اسم طیب و حاج اسماعیل رضایی تا قیامت موندگاره.

بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.

امام زین العابدین و مرد دلقک


 

در مدینه و عصر امام زین العابدین علیه السلام ؛ مرد دلقکى بود که با رفتار خود مردم را مى خندانید، ولى خودش ‍مى گفت ؛ من تاکنون نتوانسته ام این مرد - على بن حسین -  را بخندانم . روزى امام با یکی از  همراها نش  عبور می کرد که آن شخص،عباى آن حضرت را از دوشش برداشت و فرار کرد! امام به رفتار زشت او اهمیت نداد. مردم عبایشان  را از آن مرد گرفته و بر دوش حضرت انداختند.

امام پرسید ؛ این شخص کیست ؟، گفتند؛  مرد دلقک پیشه است  و می خواهد مردم را با کارهایش بخنداند.

حضرت فرمود ؛ به او بگویید؛  ان لله یوما یخسر فیه المبطلون ، "خدا را روزى است که در آن روز بیهوده گران به زیان خود پى مى برند."