ازجمله آثار قدیمی شهرستان ایذه و استان خوزستان پل تاریخی شالو است.
پل شالو گذرگاهی بوده به قدمت چند هزارساله که آثار برجامانده و شواهد موجود اطراف این گذرگاه گواهی است از هنر معماری و اندیشه ایرانیان باستان که در مسیر جاده تاریخی دزپارت قرارداشته.
این پل که با آبگیری سد کارون 3 زیر آب رفت خاطرات بسیاری را با خود به زیر آب برد از جمله خاطرات کوچ ایل بختیاری که همه ساله برای عبور از کارون خروشان باید از این تنگه عبور میکردند.
پل قدیم شالو که تشکیل شده از دو ستون بلند و مستحکم و دو طناب ضخیم و محکم که قدیم این پل چوبی بوده و تلفیقی از چوب و طناب بوده بعدها با استفاده از کابل دو سر پل را به هم وصل کردند و چیزی شبیه به اتاقک افراد و دامها را جا به جا میکرد.
به دلیل اینکه در خاک بختیاری رودخانه های بسیاری جریان دارد ، پل های زیادی نیز بر روی این رودخانه ها ساخته شده است تا موجب سهولت در رفت و آمد مردم گردند.
برخی از معروفترین پلهای این منطقه
عبارتند از: شالو، خداآفرید، اودو، مرواری، دوپلان، ارمند، کره بست، بهشت آباد،
بازفت، سوسن، هلایجان، لالی، دهنو، اورگان، ماری، زنجیره، سودجان، چهراز، باغملک،
میداوود، رودزرد و... که قدمت برخی از آنها به دوران اشکانی و ساسانی باز میگردد.
یکی از قدیمی ترین، بزرگ ترین و معروف ترین پل های بختیاری، پل « شالو» است .چون این پل در قلمرو طایفه شالو واقع بوده است، صدها سال است که به این نام شناخته می شود.
پل شالو و « گدار» معروف « بلوطک» نه تنها یکی از مهم ترین گذرگاههایی است که خوزستان را به فلات مرکزی ایران وصل میکند بلکه بخش مهمی از ایل بختیاری نیز از آن استفاده کرده و خود را به مناطق گرمسیری و سردسیری میرساند. این پل در طول تاریخ با اسامی مختلفی مانند: خره زاد، خورزاد، دزپارت، دسفارت، ایذج و شالو شناخته شده است.
پل و گدار شالو نفش مهمی در رونق جاده باستانی دزپارت، دسپارت، دزفارت یا دسفارد داشته است. این راه مهم در دوره عیلامی ساکنان دو سوی رشته کوه را در سرزمین فعلی بختیاری به هم متصل میکرد. این پل در دوره هخامنشی، اصفهان را به خوزستان (شوشتر، ایذه و اصفهان) مرتبط میساخت.
در کتاب «سفرنامه ابودولف » که در سال 341 قمری به رشته تحریر درآمده است در ذکر بناهای خوزستان آمده است: «پل معروف خورزاد(خرزاد) نیز از بناهای او می باشد. این پل میان ایذج و رباط واقع است و یکی از شگفتیهای جهان است. پل مزبور بر روی رودخانه خشکی که فقط هنگام طغیان آب باران آب دارد ساخته شده در آن هنگام این رودخانه به دریای خروشانی مبدل می شود که پهنای آن بر روی زمین به یکهزار ذراع و عمق آن به یکصد و پنجاه ذراع و پهنای کف آن به ده زراع میرسد. ساختمان این پل از پایین تا کف زمین با سرب و آهن انجام شده و هر قدر بنا بالا می آید از عرض آن کاسته و دهانه اش تنگ تر می شود. در دو جانب پل در شکاف میان ساختمان و زمین کنار رودخانه تفاله آهن آمیخته به سرب گداخته ریخته شده. پنهای شکافی که بدین شکل پر شده در سطح زمین به چهل ذراع می رسد. در اینجا دهانه رودخانه یکصد و دوازده ذراع است آنگاه پل روی پایه ها مزبور بنا شده. در شکاف میان پایه های پل و دو پهلوی رودخانه و همچنین در کف زمین آب سرب مخلوط با تکه های مس ریخته شده است. این پل دارای یک تاق بسیار محکم است و از شگفتیهای هنر معماری بشمار می رود.»
در دوره آل بویه این پل تعمیر و بازسازی شد. دلیل آن حمایت لرها و اهالی شهر ایذج از آل بویه و نقش کلیدی آنان در تشکیل و تاسیس سلسله آل بویه بود. آل بویه برای جبران خدمات لرها دست به کار بزرگی زدند و پل معروف ایذج را تعمیر و بازسازی کردند.
در اوایل سال 1308 شمسی در جریان قیام
علی مردان بختیاری برای پیشگیری از پیشروی قوای دولتی و غافلگیر شدن رزمندگان، پل
شالو تخریب شد. بعد از این گاهی با استفاده از کابلهای فلزی محکم و قطور اتاقکهای
چتری نیز درست میکردند که با قرقره و با کمک پلبانان عابرین به آن سوی رودخانه
هدایت میشدند.
در بهمن سال 1331 شمسی نیز با اشاره ژاندارم های مستقر در پادگان ایذه که گمان می کردند ابوالقاسم خان بختیار صبحگاه از این پل عبور می کند با اسید و تیزآب سیمهای فلزی پل را تخریب کردند تا هنگام عبور خان پل تخریب و خان و همراهانش به قعر دره سقوط کنند. اما آن روز به جای ابوالقاسم خان پنج روستایی بینوا جان خود را از دست دادند.
در سال 1343 شمسی عملیات نصب پل فلزی آغاز شد و در سال 1346 کار آن به اتمام رسید. در آبان ماه سال 1383 با اتمام عملیات سد کارون 3 و پل های قوسی و آبگیری سد، پل شالو به زیر آب رفت و از نگاهها محو گردید و تنها خاطره های آن برای عشایر و عابرین برجای ماند و پل های دوگانه قوسی جایگزین پل قدیمی شدند.
پل شالو صدها سال در اختیار طایفه شالو بود و هر سال در فصل بهار قبل از شروع کوچ بهاره آن را بازسازی می کردند و با عبور دادن عشایر از پل و گدار درآمد خوبی نیز عایدشان می شد.
بعدها کلانتر طایفه شالو به دلیل عواطف و وابستگی های فامیلی پل بانی و اخذ عوارض آن را به اشخاص دیگری واگذار کرد.
نهایتاً پس از کشمکشهای فراوان و دخالت طوایف دیگر، دولت با دریافت مبلغ 30000 تومان رسماً امتیاز پل بانی، نگهداری و دریافت عوارض را به کلانتر طایفه لجم اورک واگذار کرد.
منبع : همشهری آنلاین
فعالان اقتصادی به مرور زمان به این نتیجه رسیدند که شراکت روشی سودمند در امور اقتصادی است؛ چرا که از این طریق سود و زیان بین سرمایهگذاران توزیع میشود. بدین ترتیب، شرکتهایی ایجاد شد که افراد در آن سهم مالی داشتند. به تعبیر دیگر سهم به معنای میزان تملک شخص از یک شرکت سهامی است.
صندوق سرمایهگذاری چیست؟
قبل از آنکه به معرفی صندوقهای سرمایهگذاری بپردازیم، لازم است دو روش اصلی برای سرمایهگذاری را معرفی کنیم:
الف. سرمایهگذاری مستقیم
ب. سرمایهگذاری غیرمستقیم
در سرمایهگذاری مستقیم، سرمایهگذار مستقیماً پول خود را در جایی سرمایهگذاری میکند. مثلاً وقتی مستقیماً به یک کارگزار بورس مراجعه و سهام یا اوراق اجاره خریداری میکنید، بهصورت مستقیم و بدون واسطه سرمایهگذاری کردهاید.
اما در سرمایهگذاری غیرمستقیم، سرمایهگذاری از طریق یک واسطه اقدام به سرمایهگذاری میکند، واسطهای که از نظر او توانایی و صلاحیت لازم برای سرمایهگذاری را دارد.
فرض کنید برادر یا دوست نزدیک شما دانش و تخصص بسیار زیادی برای سرمایهگذاری در بورس دارد و طبیعتاً مورد اعتماد شما هم هست. اگر شما بهجای آنکه خودتان مستقیماً اقدام به خرید سهام کنید، پول خود را در اختیار او قرار دهید تا وی، برای شما در بورس سرمایهگذاری کند، در واقع شما یک سرمایهگذاری غیرمستقیم انجام دادهایـد.
سرمایهگذاری از طریق صندوقهای سرمایهگذاری نیز یک سرمایهگذاری غیرمستقیم محسوب میشود، به طوری که به جای آنکه سرمایهگذار خود مستقیماً اقدام به خرید و فروش اوراق بهادار در بورس نماید، پول خود را در اختیار صندوق سرمایهگذاری قرار میدهد تا متخصصان صندوق، اقدام به سرمایهگذاری نمایند. برای این کار، کافی است سرمایهگذار به یکی از صندوقهای سرمایهگذاری مراجعه کرده و سهام آن صندوق را که اصطلاحاً، «واحد سرمایهگذاری» نام دارد، خریداری نماید. با خرید واحد سرمایهگذاری توسط سرمایهگذار، پول در اختیار صندوق، سرمایهگذاری قرار میگیرد. سپس مدیران و کارشناسان صندوق سرمایهگذاری که افراد متخصص و مورد اعتماد بورس هستند، با این پول اقدام به سرمایهگذاری در بورس میکنند.
انواع صندوق سرمایهگذاری
در یک تقسیمبندی کلی، صندوقهای سرمایهگذاری را به دو گروه اصلی میتوان طبقهبندی کرد:
1. صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت
همانطور که از اسم این صندوقها نیز مشخص است، این صندوقها حداقل بازده تضمین شدهای را نصیب سرمایهگذاران خود میکنند.
2. صندوقهای سرمایهگذاری در سهام (صندوقهای دارای ریسک)
برخلاف صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت، صندوقهای سرمایهگذاری در سهام بخش عمده منابع مالی خود را در سهام شرکتها، سرمایهگذاری میکنند، بنابراین طبیعتاً ریسک سرمایهگذاری در این صندوقها نیز در مقایسه با صندوقهای با درآمد ثابت بیشتر بوده و البته، انتظار کسب بازده از این صندوقها نیز بیشتر خواهد بود.
سهام صندوق درآمدی
اگر سرمایه گذار مایل به درآمد جاری است، باید دنبال سهام یک "صندوق درآمدی" باشد. اوراق بدهی شرکتی یا دولتی، دو نوع از دارایی های عمومی تر دریک صندوق درآمدی هستند.
برای افرادی که دارای قدرت ریسکپذیری بالاتری هستند و در عین حال، تخصص و یا فرصت کافی برای سرمایهگذاری در بورس را ندارند، سرمایهگذاری در این صندوقها میتواند مطلوبیت بیشتری داشته باشد. صندوقهای سرمایهگذاری در سهام، خود به دو نوع تقسیم میشوند:
الف. صندوقهای کوچک: که تعداد واحدهای سرمایهگذاری آنها حداقل 5 هزار و حداکثر، 50 هزار واحد است.
ب. صندوقهای بزرگ: که تعداد واحدهای سرمایهگذاری آنها حداقل 50 هزار و حداکثر 500 هزار واحد است.
راه و روش انتخاب یک صندوق سرمایه گذاری خوب
آیا درباره سرمایه گذاری در یک صندوق سرمایه گذاری مشترک(Mutual Fund) فکر می کنید؟ ولی از چگونگی شروع این کار یا اینکه کدام یک از این صندوق ها براساس نیازهایتان مناسبترین است، مطمئن نیستید؟ آنچه که شما ممکن است ندانید این است که فرایند این انتخاب خیلی آسان تر از آن چیزی است که فکر می کنید.
سبک و نوع صندوق سرمایه گذاری
اگر سرمایه گذار قصد دارد تا پول را در صندوق سرمایه گذاری برای دوره بلندمدت به کار گیرد و یک میزان متوسط خطر و فراریت را تصور کند، بنابراین نوع سرمایه گذاری که برای او مناسب است یک "صندوق سرمایه گذاری با افزایش ارزش سرمایه بلند مدت"(Long-term capital appreciation fund) می باشد.
این سبک از صندوق ها نوعا یک درصد بالایی دارایی شان را در سهام عادی نگه می دارند، و از این رو بصورت ذاتی با نوسان همراه هستند. آنها همچنین پتانسیل یک سود بزرگی را با خود در طول زمان به همراه دارند.
تعیین کردن اهداف و میزان تحمل ریسک
قبل از خریدن سهام هر صندوقی، سرمایه گذار باید در ابتدا اهداف و خواسته هایش از سرمایه گذاری کردن پولش را مشخص کنند. آیا سودهای سرمایه ای بلند مدت(Long-term Capital gains) می خواهد،یا یک درآمد جاری را ترجیح می دهد؟ آیا این پول برای پرداخت هزینه های دانشگاه استفاده خواهد شد، یا مکمل بازنشتگی برای دهه های بعد است؟تعیین هدف اهمیت دارد به این دلیل که به شما این امکان را می دهد تا به طور چشمگیری فهرست بیش از 8.000 صندوق های سرمایه گذاری را که در حوزه عمومی است را کوچک تر کنید.
در ادامه، سرمایه گذاران باید همچنین به مسئله تحمل ریسک(Risk Tolerance) توجه کنند.آیا سرمایه گذار توانایی استطاعت آن را دارد و از نظر روانی نوسانات چشمگیر ارزش سبد سهام را می پذیرد؟یا،یک سرمایه گذاری محافظه کار تر شایسته تر است؟مشخص کردن تحمل ریسک به اندازه معین نمودن هدف اهمیت دارد.کلا، چه سرمایه گذاری ای خوب است که سرمایه گذار در شب خواب های وحشتناک نداشته باشد؟
نهایتا، مسئله افق زمانی باید مشخص شده باشد.سرمایه گذاران باید درباره مدت زمانی که استطاعت پارک کردن پول شان را دارند ، یا اگر انتظار نقدینگی در آینده ای نزدیک را دارند، فکر کنند.به خاطر اینکه، صندوق های سرمایه گذاری هزینه های فروش(Sales Charges) دارند، که می تواند مقدار قابل توجه ای از بازدهی سرمایه گذار در یک دوره کوتاه مدت را ببلعد.در واقع داندگان واحدهای صندوق سرمایه گذاری مشترک باید یک افق زمانی حداقل پنج ساله یا بیشتر داشته باشند.
به طور معکوس، اگر سرمایه گذار مایل به درآمد جاری است، باید دنبال سهام یک "صندوق درآمدی" باشد. اوراق بدهی شرکتی یا دولتی، دو نوع از دارایی های عمومی تر دریک صندوق درآمدی هستند.
البته، زمانی هایی وجود دارد که یک سرمایه گذار یک نیاز بلندمدت دارد، اما نمی خواهد یا قادر نیست تا یک خطر اساسی را تصور نماید.دراین مورد، یک "صندوق تعادلی"(Balanced fund)، که در هر دو سهام عادی و اوراق قرضه سرمایه گذاری می کند،ممکن است بهترین انتخاب باشد.
اگر سرمایه گذار قصد دارد تا پول را در صندوق سرمایه گذاری برای دوره بلندمدت به کار گیرد و یک میزان متوسط خطر و فراریت را تصور کند، بنابراین نوع سرمایه گذاری که برای او مناسب است یک "صندوق سرمایه گذاری با افزایش ارزش سرمایه بلند مدت"(Long-term capital appreciation fund) می باشد.
این سبک از صندوق ها نوعا یک درصد بالایی دارایی شان را در سهام عادی نگه می دارند، و از این رو به صورت ذاتی با نوسان همراه هستند. آنها همچنین پتانسیل یک سود بزرگی را با خود در طول زمان به همراه دارند.
درآمدهای عایدی صاحبان سهام صندوقهای سرمایهگذاری
کسانی که سهام یا واحد سرمایهگذاری صندوقهای سرمایهگذاری را خریداری نمایند از سه محل بازدهی کسب میکنند:
1) افزایش ارزش خالص داراییها یا NAV
2) دریافت سود تقسیمی سالانه صندوق
3) دریافت سود سرمایهای حاصل از خرید و فروش اوراق بهادار توسط صندوق.
مزیت سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری نسبت به سایر سرمایهگذاریها
مزایای ویژه این صندوقها عبارتند از نقدشوندگی بالای واحدهای سرمایهگذاری، مدیریت تخصصی و حرفهای، امکان متنوعسازی سرمایهگذاریها با هزینه اندک و نیز هزینههای پایین مدیریت و اداره صندوق در نتیجه صرفهجویی در مقیاس.
باتوجه به این که صندوق سرمایهگذاری مشترک درسبدی بسیار متنوع از سهام و سایر انواع اوراق بهادار سرمایهگذاری میکند، ریسک سرمایهگذاری نیز کاهش مییابد. بنابراین میتوان گفت ریسک سرمایهگذاری در صندوق سرمایهگذاری مشترک از ریسک سرمایهگذاری مستقیم در بورس کمتر است.
همهی صندوقهای سرمایهگذاری مشترک شبیه هم نیستند
صندوقهای سرمایهگذاری مشترک اهداف سرمایهگذاری مختلف و بنابراین، ریسکهای متفاوتی دارند. شما به عنوان یک سرمایهگذار، باید صندوق سرمایهگذاری ای را انتخاب کنید که با ریسک قابل قبول شما، همخوانی داشته باشد.
برای این که بتوانم صندوقهای سرمایهگذاری را با هم مقایسه و بهترین آنها را برای سرمایهگذاری انتخاب کنم باید ملاکهایی زیر را در نظر بگیریم :
1. بررسی وضعیت صندوقها با مراجعه به http://www.seo.ir/ و استفاده ازگزارشهای عملکرد هفتگی، ماهانه، سهماهه و …. صندوقها.
2. بررسی روند نوسانات صندوقها با مراجعه به نمودارهای NAV و بررسی روند آن در طول دورهی فعالیت مانند این که ، روند اگر صعودی باشد با نوسان کم مطلوبتر است.
3. بررسی میزان ترکیب دارایی صندوقها ، و صندوقی که ترکیب دارایی متنوعتری داشته باشد ریسکش کمتر است.
4. استفاده از راهنمایی مشاوران مالی و سرمایهگذاری برای تحلیل ریسک و بازدهی صندوقها.
ضمننا ؛ ارزش خالص داراییهای یک صندوق سرمایهگذاری در پایان هر روز معاملاتی محاسبه میشودوازتقسیم مابهالتفاوت داراییهاوبدهیهابرتعداد واحدهای منتشره، ارزش هر واحد سرمایهگذاری مشخص میشود که براساس این قیمت شخص میتواند اوراق جدید خریداری و یا اوراق قبلی خود را ابطال نماید.
منبع : تالارمجازی آموزش بورس
ابن سینای زمان ما
استاد جعفری مرد فکر بود که آزاداندیشی و دین مداری را همیشه و با هم داشت و به سوی قلعه های ناشناخته «بودن» و «شدن» شتافت، و عشق به فتح این قلعه ها بود که وی را راهی سرزمین هایی دیگر کرد تا موفق به ابداع حیات معقول گردید.
محمد تقی جعفری مشهور به علامه جعفری از علمای شیعه در قرن ۱۵ هجری( معاصر) است. وی که شاگرد مرتضی طالقانی بود، سراسر عمر خود را در تحصیل، تدریس و پژوهش سپری کرد. امام خمینی، وی را ابن سینای زمان نامید.
از وی بیش از ۸۰ مجلد باقی مانده است. جبر و اختیار، شرح نهجالبلاغه، شرح مثنوی معنوی و وجدان از معروفترین آثار اوست. وی با برتراند راسل چندین مرتبه در مورد مسائل فلسفی نامهنگاری داشته و با روژه گارودی، پروفسور عبدالسلام و پروفسور روزنتال گفتگوهایی داشته است.
پایگاه اطلاع رسانی علامه - محمدتقی جعفری در مرداد ماه سال ۱۳۰۴ در شهر تبریز متولد شد. در آغازین سال های حیات ، کودکی که" محمدتقی" نام داشت ، با ورود به مدارس جدید و تعلیماتی که در تبریز آن زمان ، تازه دایر شده بود، راه خود را برای صعود به قله های تفکر گشود. سپس به همراه برادرش مقارن سالهای پایانی جنگ جهانی دوم به مدرسهٔ طالبیه تبریز رفته و تحصیلات علوم دینی را نزد استادان آنجا پی گرفت.
پدرش درس نخوانده بود، ولی حافظهای بسیار قوی داشت و غالب سخنان پندآموز را به طرزی شیوا بیان میکرد.
البته پدرم درس نخوانده بود، اما حافظه ای غیر عادی داشت و اغلب سخنان وعاظ شهر را جمله به جمله بیان می کرد. بعدها ما به عظمت پدرمان پی بردیم . او روحیه بسیار بالایی داشت و آدم رقیق القلبی بود. شغلش نانوایی بود و بدون وضو دست به خمیر و نان نمی زد. یک بار با پدرم خدمت آقا میرزا هادی حائری که از هم دوره های مرحوم عصار بود، رفتیم . ایشان به من گفت : راهی را که ما با مشقت ـ آن هم هفتاد سال علم و حکمت ـ طی کردیم ، پدر تو در خونش دارد. پدرم به کار خیلی علاقه مند بود و می گفت: کار جوهر زندگی من است و بیکاری را برای خود مرگ تلقی می کرد.
محمد تقی نزد مادر مقداری مقدمات دروس و قرآن را آموخت. آنگاه در مدرسهٔ اعتماد تبریز پایه چهارم و پنجم را با رتبه بالا گذراند. سپس به همراه برادرش مقارن سالهای پایانی جنگ جهانی دوم به مدرسهٔ طالبیه تبریز رفته و تحصیلات علوم دینی را نزد استادان آنجا پی گرفت. تأمین هزینهٔ زندگی، او را ناگزیر ساخته بود تا صبحها به تحصیل پرداخته، و بعدازظهرها را کار کند.
مادرم برخلاف پدرم با سواد بود و جوان هم از دنیا رفت . به هنگام مرگ (1321 خورشیدی ) سی و دو سال داشت . نخستین بار، او قرآن را به من یاد داد. حتی یادم می آید وقتی با او به مشهد رفتیم ، در طول راه قرآن می خواند و میان راه که برای استراحت و نماز توقف می کردیم ، فرزندانش را دورش جمع می کرد و یک سوره قرآن را به ما تعلیم می داد.
در آغازین سال های حیات ، کودکی که« محمدتقی» نام داشت ، با ورود به مدارس جدید و تعلیماتی که در تبریز آن زمان ، تازه دایر شده بود، راه خود را برای صعود به قله های تفکر گشود.
محمدتقی چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان ، از مادر فرزانه خویش فراگرفته بود، به صلاحدید مدیر مدرسه (جواد اقتصادخواه) درس و تحصیل را از کلاس چهارم ابتدایی آغاز کرد. این آغاز نشان می داد کودکی در مسیر علم قرار گرفته است که منازل دانش را به خوبی طی می کند، و همین ، حاکی از استعدادی بود که سال ها بعد توسط آیت الله میرزا فتاح شهیدی کشف شد:
در آغاز تحصیل، علم برای ما جلوه ای حیاتی داشت. متأسفانه الان این حالات را در افراد بسیار کم می بینیم. اگر معلم به ما مطلبی می گفت ، احساس می کردیم اگر آن را یاد نگیریم ، دنیا به هم خواهد خورد. ما با این روحیه درس می خواندیم. من الان اشعاری را که از منوچهری دامغانی در کلاس پنجم ابتدایی می خواندیم ، در حافظه دارم .
در سال ۱۳۱۹ ه.ش در ۱۵سالگی، زادگاه خویش را به قصد اقامت در تهران ترک نمود، و در مدرسه مروی نزد اساتید تحصیل متن رسائل و مکاسب را پی گرفت. پس از سه سال، در سال ۱۳۲۲ ه.ش به شهر قم مهاجرت نمود، و ضمن تحصیل در مدرسه دارالشفای قم ملبس به لباس روحانیت گردید و دروس خارج را در آنجا آغاز کرد.
وی سپس برای ادامه تحصیلات، راهی نجف شد. بیست و سه ساله بود که به درجهٔ اجتهاد نایل گردید. در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ ه.ش پس از یازده سال اقامت در نجف، به ایران بازگشت.
استادان محمدتقی جعفری
میرزا حسن موسوی بجنوردی، شیخ کاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، آیتالله سید ابوالقاسم خویی، شیخ مرتضی طالقانی، علی محمد بروجردی، میرزا حسن یزدی، سید محمود شاهرودی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید محمد هادی میلانی، میرزا حسن موسوی بجنوردی، آیتالله شهیدی (صاحب حاشیه بر مکاسب) و سید محسن حکیم نام برد. آثار بسیار زیادی از این فیلسوف مسلمان و مولویشناس معاصر ایرانی به جای مانده است.
جعفری پس از اتمام تحصیلات ، وقتی در خلال سال های دهه 30 به ایران بازگشت ، باز به بررسی جریانات فکری روز پرداخت . بی گمان ، او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساسا همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحص واداشته بود؛ تحقیق و تفحص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول 60 سال زندگی علمی او محسوب می شود.
به سوی قلعه های ناشناخته بودن و شدن
محمدتقی جعفری مرد فکر بود که آزاداندیشی و دین مداری را همیشه و با هم داشت. وی به سوی قلعه های ناشناخته «بودن» و «شدن» شتافت، و عشق به فتح این قلعه ها بود که وی را راهی سرزمین هایی دیگر کرد تا موفق به ابداع حیات معقول گردید. حیات معقول از دیدگاه وی، اینگونه تعریف شده است:
حیات آگاهانه ای که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد و آزادی شکوفان در اختیار، در مسیر هدف های تکاملی نسبی تنظیم نموده، شخصیت انسانی را که تدریجا در این گذرگاه ساخته میشود، وارد هدف اعلای زندگی مینماید. این هدف اعلا، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است.
در تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی؛ این مجموعه پانزده جلدی، با سبک و سیاق دایرهالمعارفی به پژوهش در افکار و آرای مولانا جلال الدین بلخی مشهور به مولوی پرداخته و مباحث و تذکرات عارفانه او را با مباحث و واقعیتهای امروزی تطبیق میدهد. البته این تفسیر منحصر به مباحث عرفانی مولوی نیست، بلکه به بسیاری از مباحث آکادمیک اشاره دارد. تأمل در دیدگاههای جدید روان شناختی غربی و هم چنین سیر اندیشه اجتماعی غرب، با نظر به منابع برجسته و گستردهای چون ویکتور هوگو، داستایوفسکی، تولستوی، بالزاک، ماکس پلانک، اینشتین و... به خوبی تجزیه و تحلیل شده است. از بارزترین ویژگی این تفسیر، آشتی میان معارف اسلامی و انسانی، و نیز تأمل در مقولههای اساسی فلسفی مشترک میان شرق و غرب میباشد که وی از آن تعبیر به «فرهنگ مشترک بشری» مینماید.
او صاحب تئوری های دیگری نیز بود
از «هست» و «باید» انسان تا «ارتباطات چهارگانه» و «سؤالات ششگانه». وی نهیب سؤالات پر جست و خیز و تکاپوآفرین: من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا آمده ام؟ با کیستم؟ برای چه آمده ام؟ و به کجا میروم؟ را با نسیم زوال ناپذیر ارتباطات چهارگانه: ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوع خود پاسخ می داد و بشر را در خویش غرقه نمیساخت، بلکه وی را همواره به «باید»ش فرا میخواند: بنا بر مشاهدات تاریخی و مختصات روانی آدمی، این مطلب صحیح است که بگوییم: انسان در هر حالی می تواند از صفر شروع کند، یا به عبارت دیگر: از فوق صفر تنزل کند، به صفر برسد و از این نقطه بار دیگر شروع به تحول نماید، یا از زیر صفر خود را به صفر برساند و از این نقطه شروع به تعیین مسیر جدید نماید. خداوندا ! پروردگارا، داورا، دادگرا ! روزی خواهد رسید که این موجودات که نام خود را انسان نهاده، ادعای ترقی و اعتلایشان بر فراز کیهان سترگ طنین انداخته است و هنوز برای تشخیص دردهای اساسی خود و درمان آن کوچکترین گام اختیاری برنداشته اند، به خود بیایند؟!
از نظر استاد جعفری:
روشنفکر حقیقی کسی است که ارتباط خود را با واقعیات گسترده در جویبار زمان، تنظیم منطقی نموده و با درک صحیح درباره علت ها، معلول ها، ثابت ها و متغیرها، برای تحقق بخشیدن به حیات معقول جامعه ، رسالتی در خود احساس کند و از هیچ گونه گذشت و فداکاری در این راه دریغ نورزد.
وی جزو متفکرانی بود که دیدگاه های خویش را پیوسته با عنصر زمان هماهنگ می کرد. او به تفکر «تطبیقی»، «روزآمد» و «زمان گرا» ایمانی راسخ داشت . بخش مهمی از جهت گیری های فکری و علمی اش در اصل به ایده ای با عنوان «فرهنگ مشترک بشری» برمی گشت .
فرهنگ مشترک بشری
که از تفکرات اساسی و اولیه استاد جعفری به شمار می رود، به این معناست : فرهنگ های بشری، در ریشه های فوق ظاهری خویش با همدیگر اشتراک داشته، پیوندهای زوال ناپذیر دارند که عوامل محیطی و جغرافیایی نمی توانند بر آن ها دسترسی پیدا نموده و تأثیر انفعالی در آن بر جای بگذارند.
باری ، برخی از متفکران معاصر یونانی ، وقتی می خواهند او را معرفی کنند، به این خصلت وی انگشت می نهند که :
جعفری هیچ کس را رد نمی کرد، چون او معلم بود نه قاضی!
زندگی باری بر دوش انسان نیست
زندگی پیوسته باید در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد، و الا باری است بر دوش انسان.
دلیل ما به این سخن ، میزان درنگ و تأمل فراوانی است که ایشان درباره واقعیات نظری و عملی زندگی و تعریف و تحدید قلمروهای بنیادین آن نموده است :
*- آیا حقیقت زندگی ، همین است و بس؟» این سؤالی است که از آغاز تاریخ معرفت بشری تاکنون ، افکار بشری را به خود جلب نموده است . در مقابل این سؤال ، مردم دو صف کشیده اند: صف آری گویان ، صف نه گویان .
*- پدیده زندگی ، حقیقتی است مولد که چگونگی اراده و برخورداری از آن ، تحت اختیار آدمی است .
*- نابود ساختن زندگی که مبارزه با مشیت خداوندی است ، دو شکل دارد: 1 ـ خودکشی . 2ـ خودشکنی .
*- زندگی قالب گیری شده در احساس و حرکت «خودمحوری»، مساوی مرگ است .
*- برای هر انسان آگاه،هر«روز» کتابی است که درس هایی خواندنی در آن نوشته شده است .
لذا، صحیح است که بگوییم : همواره یک عامل مستمر به نام «زمان» وجود دارد که نادانی های ما را می تواند به دانایی تبدیل کند، ولی کو عاشق دانایی؟
*- اغلب انسان ها، به جهت عدم محاسبه در تمایلات و خواسته های خود، در دام های پولادین زندگی می کنند و با تمام ساده لوحی یا ریاکاری ، نامش را « زندگی آزادانه» می گذارند!
*- زندگی بی نیایش و بیرون از جاذبیت کمال الهی ، همان جام خالی است که هنگام تولد به لبانمان می چسبانیم و هنگام مرگ ، آن را دور می اندازیم .
*- ایده آل زندگی عبارت است از: آبیاری و شکوفا کردن آرمان های زندگانی گذران از چشمه سار حیات تکاملی ، و انسان و جهان را در خود یافتن ، و شخصیت انسانی را در حرکت به سوی ابدیت به ثمر رسانیدن .
*- زندگی ایده آل ، تکاپویی آگاهانه است ، و هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری شود، اشتیاق ورود به مرحله بعدی افزوده می شود. هر چه آگاهی و اشتیاق بیشتر شود، هماهنگی بین گذشته و آینده عالی تر خواهد شد. شخصیت انسانی رهبر این تکاپوست ؛ آن شخصیت که ازلیت سرچشمه آن ، بی نهایت گذرگاهش و ابدیت کمال مطلوب آن است، آن حقیقت ابدی که نسیمی از جلال و محبتش ، واقعیات هستی گذران را به تموج درآورده ، چراغی فرا راه پر نشیب و فراز ماده و معنا می افروزد؛ این است زندگی ایده آل . هر جامعه ای که بدین سان طعم زندگی را به افراد خود بچشاند، در اصیل ترین تمدن گام برمی دارد.
سرانجام علامه آیت الله محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش بی فقه در تحقیق، تدریس و تالیف در بیست و پنجم آبان ۱۳۷۷هجری خورشیدی ،بر اثر بیماری در بیمارستانی در لندن از دنیا رفت و پیکرش در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
افغان ها در انزوای مطلق زندگی نمی کنند، بلکه همه آنها را فراموش کرده اند! همه با تهاجمی به نام فرهنگ ، دین ، اقتصاد و آزادی و در پناه جنگ و نابودی تمام مواریث بشری و فرهنگی این کشور به ارمغان آوردند تا افغان ها فراموش شوند .
افغانستان را از جمله کشورهای کمتر توسعه یافته معرفی کردن بسیار ناگوار است . زیرا افغانستان همواره در جوار تمدن های کهنی بوده است که قدمت برخی آثار و فرهنگ باستانی آن به دوران ایران زرتشتی ، تمدن های ایرانی - یونانی ، دوران اسکندر مقدونی و حتی پیش از آن ها باز می گردد و درکنار این ها و به دلیل داشتن مناطق زیبای طبیعی می تواند درصنعت و خدمات گردشگری و جهانگردی ، به عنوان یکی از منابع اصلی و اساسی در جهت تامین منابع مالی و توسعه ی تمدنی و فرهنگی در منطقه رسیده و نمایشگاهی در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ هم چون ایرانی، آسیای مرکزی، خاورمیانه و آسیای جنوبی باشد..
تابلو هایی از بام دنیا افغان ها
افغان نام شهروندان قوم پشتون افغانستان است. از نظر قومشناسانه، افغان، یا اوغان، نامی است که فارسی زبانان، به قوم پشتون دادهاند.
افغان های قرقیزتبار در منتهی الیه شرق افغانستان در ناحیه باریکه واخان در سلسلسله جبال پامیر کوچک زتدگی می کنند و در مرزاین کشور با چین ، تاجیکستان و پاکستان سکونت دارند. جنگ جاری در افغانستان نیز نتوانسته شیوه زندگی منحصر و مستقل افغان های قرقیزتبار را تغییر دهد.
به گزارش فارس، افغانستان با وجود سپری کردن دوران بسیار سخت استعمار، جنگهای طولانی 30 سال گذشته و حال حاضر و وجود محرومیتهای برجای مانده از این دورانهای سخت و طاقت فرسا با داشتن مردمانی غیور و خونگرم هنوز هم به عنوان کشوری کوهستانی و زیبا سوژه عکس بسیاری از عکاسان و گردشگران است.
اگر چه در این کشور جنگ و درگیری وجود دارد، اما مناظر زیبایی همانند دریاچه هایی که در دل کوه های صعب العبور افغانستان قرار دارد، یا ولایت بامیان که اوج جاذبه های گردشگری افغانستان است.
بامیان
بامیان، همواره اول لنگرگاهی بوده که سیاحان داخلی و خارجی در آن پای می نهاده اند. گشت و گذار در افغانستان، بدون تلذذ و حظ بردن از آثار تاریخی و مناظر طبیعی بامیان، چنگی به دل نمیزند و لطفی به همراه ندارد؛ رنج سفر به افغانستان را وقتی به جان می خری و جود خودرا برجای مانده از بوداییان بر سینهی کوهها و دریاچههای زیبای بند امیر، سرشار می کنی و یا از دریاچه “باند امیر” که در ارتفاع سه هزار متری بالای کوه های “هندو کوش” ولایت بامیان قرار دارد، دیدن می کنی ، باید از قبل بدانی از جاهای دیدنی ولایت بامیان و بندامیر که هر دو در شرق یکهولنگ قرار دارند نباید دل بکنی .
بند امیر
بند امیر شاهکار دست توانای طبیعت است؛ این نقاش چیره دست، زیر آسمانی صاف بر ارتفاعی بلند، در میان کوههای آهکی، چند دریاچه مملو از آب زلال و گوارا با ماهیهای ریز و درشت و آبشارهای زیبا، کشیده است؛ به آب رنگ آبیِ سیر داده، به قرینهی دریای مدیترانه ، با کنار هم قرار دادن عناصر این نقاشی، به منظرهای چشم نواز و تصویری زیبا دست مییابیم که هر ساله هزاران نفر از داخل و خارج در مدار جاذبهی آن قرار میگیرند و پای در راه« یکهاولنگ »مینهند.
مردم پشتون ؛ یعنی افغان ها
واژه ی « افغان » در مفهوم محدودتر تنها بر یک گروه قومی مشخص اطلاق میشود، مردم پشتون، که افزون بر افغانستان، در پاکستان هم یافت میشوند. در مفهوم گستردهتر، میتواند بر هر یک از باشندگان افغانستان اطلاق شود، هم بر خود پشتونها و هم بر غیرپشتونها که هویت خود را با افغانتباران تعریف نمیکنند. با این حال، هیچ کدام از نامهای دیگر نیز کارآیی ندارند؛ کاربرد واژه ی «افغانی» معمولاً اجتناب میشود، چون نام واحد پولی کشور است، در صورتی که واژه ی «افغانستانی» نیز غیرضرورتا زاید است و کاربرد آن در گفتارهای رسمی اجتناب میشود.
موقعیت افغانستان
افغانستان در آسیا و در نیمکره شمالی – شرقی و در محدوده آسیای میانه واقع شده است. فغانستان سرزمینی کوهستانی و محاط بر خشکی است، و جز اردن تنها کشور خاورمیانه بشمار میآید که به دریا راه ندارد و مساحت آن ۶۵۲.۲۲۵ کیلومتر مربع و چهلمین کشور جهان از نظر مساحت به شمار میآید. طول مرزهای افغانستان حدود ۵۸۰۰ کیلومتر است، که شامل ۲۳۸۴ کیلومتر در شمال با جمهوریهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان؛ ۲۲۴۰ کیلومتر از شرق و جنوب با جمهوری اسلامی پاکستان، ۷۳ تا ۹۳ کیلومتر مربع از سمت شمال شرقی از طریق تنگه واخان با استان مسلمان نشین سینکیانگ (سنجان) جمهوری خلق چین و ۸۵۵ تا ۹۳۰ کیلومتر در غرب با ایران ، که ۶۱۹ کیلومتر آن با استان خراسان است.
بیشترین فاصله شرق تا غرب افغانستان، از دره یولی ( شرقی ترین نقطه ) تا دهانه ذوالفقار ( غربی ترین نقطه ) ۱۲۴۰ کیلومتر، و شمال تا جنوب آن ، از نقطه خمیاب در ولایت جوزجان ( شمالی ترین نقطه ) تا کوه های چاکایی ( جنوبی ترین نقطه ) ۸۵۵ کیلومتر است و حداقل فاصله آن با آب های آزاد جهان از طریق مرزهای جنوبی و پاکستان ۵۰۰ کیلومتر است.
گذرگاه جاده ابریشم
افغانستان به دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار میرفتهاست. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی ، از عصر پارینهسنگی است ، که به جا مانده از تاریخ، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان را شکل می دهد و جایگاه عمدهای را می تواند برای معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گه کاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا باشد .
قلعه بزرگ بلخ، تخت رستم در سمنگان، شهر غلغله در بامیان و مناره جم و بسیاری دیگر از بقایای باستانی از جمله آثار به جامانده از عصر باستان است.
افغانستان با قدمت تاریخی پنج هزار ساله و داشتن مناطق ویژه گردشگری تاریخی – فرهنگی از گروه کشورهایی است که می تواند از کشورهای جهان سرآمد در توریسم فرهنگی باشد؛ زیرا کشوری که هم بهره مند از مناظر زیبا و جذاب طبیعی بوده و هم برخوردار از مکان ها و آثار بیاد ماندنی پنج هزار ساله و یکی از کشورهای مورد توجه توریستان و جهانگردان است که سالانه مبالغ هنگفتی را از این طریق وارد خزانه دولت نماید.
جاذبه های توریستی کشور
مناظر طبیعی؛ افغانستان با دارا بودن مردمانی استوار و دارای کوه های استوار وسینه فراخ می باشد که بعضا شهرت جهانی دارند ، سلسله کوه های پامیر،هندوکش، بابا، فیروزکوه، سیاه کوه وهمه وهمه منظره های زیبا و جذاب طبیعی را به وجود آورده اند.
وجود دریاهای خروشان که به دلیل وضعیت خاص جغرافیایی و ارتفاع بلندشان، بعضا آبشار گونه های جذاب را به وجود می آورند و بر زیبایی و جذابیت این مناظر می افزاید.
در این میان منظره زیبا وجذاب «بند امیر» که حیرت انسان را بر می انگیزدوقدرت خالق و آفریننده اش را به انسان یادآور می شود و یا شکارجای ظاهر شاه در«کهمرد» و یا هم دره «اژدر» ،هر کدام به نوع خود بی نظیر و بی مانند است.
مکان ها و آثار تاریخی؛ در کنار جاذبه های طبیعی، بناها و آثار تاریخی زیادی که در مناطق مختلف افغانستان وجود دارد بر جاذبه های توریستی کشور افزوده است؛ آثاری که هر کدام بازگو کننده بخشی مهم از تاریخ این سرزمین بوده و از جاذبه های فوق العاده ای برخوردار می باشند؛ از جمله مجمسه های بودا، شهر ضحاک، شهر غلغله، چهل ستون و قلعه بربر در بامیان، مسجد جامع هرات، قلعه تاریخی هرات، مناره ها و آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات، بالاحصار، قبر سلطان محمود، آرامگاه سنائی و در غزنی، خرقه مبارکه و باغ بابا در قندهار و تنگی شادیان و زیارت سخی در مزار و تخت رستم در سمنگان همه و همه نشان از توانمندی این سرزمین در صنعت توریسم دارد.
مشکلات موجود بر سر راه توسعه گردشگری
اگرچه مشکلات بر سر راه انکشاف صعنت توریسم کشور مربوط به امروز نیست و ریشه در گذشته های دور دارد؛ اما با آن هم کارشناسان و آگاهان امور این صنعت پر درآمد، نبود امنیت کافی را به عنوان اولین و بزرگترین مانع فرا روی رشد صنعت جهانگردی در کشور می دانند و در کنار آن مسایلی چون نبود زیر ساخت های کافی بویژه در قسمت فرودگاهها و جادهها، عدم اطلاع رسانی دقیق از جاذبه های توریستی کشور، عدم حفاظت از منابع توریستی و آثار تاریخی از خرابی و سرقت توسط سارقان را از موانع عمده و اصلی بر سر راه رشد صنعت توریسم در کشور عنوان می کنند. همچنان در کنار موارد ذکر شده نبود تسهیلات و امکانات رفاهی نیز نقش اساسی را بازی می کند.
راه های توسعه صنعت توریسم در کشور
امنیت به عنوان رکن اساسی و اصلی در افزایش جهانگردی در کشور و به تعقیب آن ایجاد تسهیلات و امکانات لازم برای گردشگران و توریستان، جلوگیری از تخریب و نابودی جاذبه های توریستی، اطلاع رسانی دقیق و همه جانبه از پتانسیل های لازم در کشور به سطح جهانی، هم چنان راه اندازی های جشنواره های مختلف در فصول مختلفی از سال در کشور می تواند کمک قابل توجهی به جلب و جذب گردشگران خارجی کند. در این بین ورزش های زمستانی که دارای طرفداران زیادی در سطح جهان می باشد و کشور نیز به دلیل کوهستانی بودن و برخورداری از کوه های بلند و برف گیر، می تواند به معرفی جاذبه های توریستی کشور بی افزاید.
این در حالی است که طبق آن چه در مجلات اقتصادی نوشته شده است، درآمد حاصله از صنعت جهان گردی در حال حاضر چندین برابر درآمد حاصله از مواد زیر زمینی چون نفت می باشد و به این دلیل آن دسته از کشورهای که دارای جاذبه های گردشگری می باشند در صدد احیای مجدد و معرفی این جاذبه به جهانگردان اند تا باشد که از این طریق منابع مالی کشور را تامین نمایند.
کشور افغانستان در ردیف «کشورهای دنباله دار» قرار می گیرد، کشورها ی دنباله دار، سرزمین هایی هست با وجود فشردگی قسمت اصلی سرزمینشان، قسمت کوچکی از خاکشان از بخش اصلی سرزمینی خود دور افتاده و توسط خاک کشورهای همسایه ، محصور شده است ، که این حدفاصل منجر به فاصله زیاد آن ها از مرکز می شود و اداره ی امور آن را با مشکلاتی رو برو می سازد. در افغانستان هم دره واخان در شمال شرقی کشور به صورت یک زائده از قسمت اصلی خاک آن جدا افتاده است و از نظر شکل طبیعی شبیه یک مشت بسته است. همچنین افغانستان را می توان به شکل یک بادبزن نیز تصور نمود که دسته آن دالان واخان در ولایت بدخشان می باشد.
افغانستان و صفر و صد اجتماعی وموقعیت جغرافیایی
کشور جمهوری افغانستان از طرف شمال متصل است به جمهوریت های تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان اتحاد جماهیر شوروی از طرف غرب به کشور ایران از طرف شرق وجنوب به پشتو نستان و بلوچستان از طرف شمال شرق به ولایت سکیا نک چین محدود می گردد.
خشونت آب و هوای افغانستان یکی از مه مترین ویژگی های طبیعی این کشور بشمار میرود؛ به این معنا که این سرزمین در زمستان هوایی بسیار سرد و در تابستان هوایی گرم دارد. کوه های هندوکش به طول۶۰۰ کیلومتر در نوار شمالی و شرقی این سرزمین گسترده شدهاند. پستترین نقطه افغانستان در جلگه رود «جیحون» ۲۸۵ متر و بلندترین بخش این سرزمین در قله نوشک ۷۴۸۵ متر از سطح دریا مرتفعتر است.
بخش های گستردهای از خاک افغانستان را عمدتاً در شمال و شرق کشور، کوه ها وسنگلاخها پوشاندهاست کوه های هندوکش به طول ۶۰۰ و عرض ۱۰۰ کیلومتر از سمت شمال شرقی به غرب و جنوب غربی کشیده شده و تقریباً از میانه کشور میگذرد. این کوه ها بیش از نیمی از سرزمین افغانستان را فراگرفته و برای شهرهای کابل، قندهار و هرات ارزش راهبردی مهمی ایجاد کردهاست. کوه های قدر به سوی غرب امتداد مییابند، از ارتفاع آن کاسته میشود و در نزدیکی مرزهای ایران تبدیل به کوه ها و تپههای کم ارتفاع میگردند.در بلندیهای هندوکش همواره برف وجود دارد. حتی در تابستانها نیز قلهها و یخچالها پر برف است. در میان کوهستانهای هندوکش، درههای ژرف و خوش آب و هوا و حاصلخیزی وجود دارد که محیط مساعدی برای پرورش دام و تولید میوهاست. افغانستان سرزمین افراط و تفریط است، کوه ها سر به فلک کشیده و درهها ژرف، بارانهای بهاری و تابستانهای خشک، زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای گرم، بلندیهای پوشیده از برف در طول سال و سرزمینهای پست و خشک وسوزان. این افراط و تفریط در زندگی اجتماعی نیز وجود دارد. سرزمین افغانستان در طول تاریخ گلوگاه تهاجم به هند بوده است؛ جنگجویان بسیاری چون شاهنشاهان هخامنشی، اسکندر مقدونی، محمود غزنوی، تیمور گورکانی، نادر شاه افشار، از پیچ و خم کوه ها و درههای این کشور خود را به هندوستان رساندهاند. علاوه بر این تا پیش از کشف راه های آبی در سدههای اخیر و سپس گسترش راههای هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق به غرب، از دشت شمالی آن میگذشت، گذرگاه کاروان های جاده ابریشم از این سرزمین بوده که عموماً از راه قندهار به هند و از راه بلخ به چین میرفت. پس از کشف راههای آبی و سپس توسعه راههای هوایی، افغانستان مانند سایر سرزمینهای آسیای میانه، تبدیل به منطقهای بنبست شد و گذر هیچ بیگانهای به آنجا نیفتاد. همچنین کوهستانهای افغانستان سپر راهبردی استواری میان آسیای شمالی و آسیای جنوبی است.
سر حدات فعلی افغانستان که روی نقشه های امروزی ترسیم شده است کمتر از یک قرن از تثبیت آن ها نمی گذرد. در تثبیت سر حدات نقش مستقیم همسایه ها ازطرف غرب ایران از طرف شمال روسیه تزاری واز طرف جنوب و شرق هند با حکمیت ممالک مقتدر مانند انگلستان و روسیه تزاری دخیل بود . این دخالت ها که روی اغراض صورت می گرفت در تثبیت سر حدات پرابلم های سیاسی را بین دو دولت همسایه به وجود آورد.با در نظر داشت موضوعات سیاسی در نیمه دوم قرن نوزده ، افغانستان به تدریج به شکل وچوکات سیاسی که فعلا در نقشه سیاسی آسیای مرکزی مشاهده می شود مبدل گشت.
منبع : شبکه اطلاع رسانی افغانستان www.afghanpaper.com
منشور جهانی اخلاق گردشگری در پی آن است تا اصول نهادینهای را که هم در جوامع میزبان و هم در بین میهمانان میتواند منجر به ایجاد رفتارهای بهینه شود معرفی و آنها را بسط و گسترش دهد.
یکی از دغدغههای مهم تا قبل از سالهای ۱۹۹۹ نبود اصول اخلاقی جهانی بود. در واقع هر کشور با توجه به تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و محیطی و به فراخور نیاز، اقدام به تنظیم اصول و ضوابط اخلاقی خاص خود نموده بود. اما این اصول بیشتر مربوط به کشور و منطقه خاصی بود و جهانی نبود.
تا این که سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) درسال ۱۹۹۹ اقدام به تعیین دستورالعمل اخلاقی جهانی گردشگری نمود که تحت عنوان کدهای جهانی اخلاق برای گردشگری مطرح شد.
کد (دستور العمل) جهانی اخلاق در گردشگری (GCET) مجموعهای از آداب و شیوههای مهم فراگیری است که با هدف هدایت سرمایهگذاران و متولیان در توسعه گردشگری شامل حکومتهای مرکزی و داخلی، اجتماعات داخلی، صنعت گردشگری و متخصصان آن، و نیز بازدیدکنندگان، اعم از گردشگران خارجی و داخلی، که در راستای توسعه و گسترش گردشگری با شیوهای پایدار و معتبر فعالیت میکنند تدوین شده است و در ارتباط با مصالح جهانی، مانند تجارت مشروع، تأمین امنیت و آسایش، توسعه اجتماعی و مسائل بشر دوستانهای که به طرق مختلف هم بر کشورهای گردشگر پذیر و هم گردشگر فرست تأثیر میگذارد میباشد.
کدهای جهانی اخلاق گردشگری در ده ماده به تصویب رسیده است که نه ماده از آن حکایت از «قوانین بازی» برای مقصدها، دولتها، متصدیان تور، برنامه ریزان، کارگزاران مسافرتی، کارکنان و مسافران مینماید و ماده دهم به نکات اجرایی مورد توجه در آن تأکید دارد.
کد (دستور العمل) جهانی اخلاق در گردشگری
ماده اول: شناخت متقابل و احترام بین مردم و جوامع
ماده دوم: گردشگری به عنوان وسیلهای برای شکوفایی انفرادی و اجتماعی
ماده سوم: گردشگری به عنوان یکی از عوامل توسعه پایدار
ماده چهارم: جایگاه میراث فرهنگی در گردشگری و نکات مورد توجه در بهبود آن
ماده پنجم: گردشگری به عنوان یک فعالیت سودمند برای کشورهای میزبان و جوامع محلی
ماده ششم: تعهدات گروههای ذینفع در توسعه گردشگری
ماده هفتم: حقوق گردشگران
ماده هشتم: آزادی گردشگران در جابجایی
ماده نهم: حقوق کارکنان و کارآفرینان در صنعت گردشگری
ماده دهم: اجرای اصول قوانین اخلاقی جهانی برای گردشگری
بیانیه گردشگر ی مسئولانه
هم چنین بر اساس کدهای دهگانه گردشگری، اصول هشتگانه مسافر و گردشگر مسئول هم طی قطعنامهی در مجمع عمومیسازمان جهانی گردشگری در سال 2005 به تصویب رسید . در ین بیانیه، گردشگری به عنوان ابزاری بری تکامل فردی و اجتماعی معرفی شده است و در آن آمده است که گردشگری عاملی غیر قابل جیگزین در زمینه خود آموزی، ارتباطات دو جانبه و درک اختلافات موجود میان افراد بشمار میید.
در ایجاد یک تجربه مطلوب سفر هر کس(اعم از میزبان- میهمان) نقشی را بر عهده دارد، در ین میان نقش میهمان(گردشگر) در ایجاد این تجربه و کمک به توسعه گردشگری بسیار مسئولانه است ؛
1- چشمان خود را به روی فرهنگ و سنتهی دیگر بگشیید.
2- به حقوق بشر احترام بگذارید.
3- به حفاظت از میحط زیست کمک کنید.
4- به منابع فرهنگی احترام بگذارید.
5- سفر شما میتواند موجب توسعه اجتماعی و مشارکت در اقتصاد محلی شود؛ با خرید صنیع دستی و کالاهی محلی به
6- در خصوص وضعیت فعلی سلامتی مقصد مورد نظر و دسترسی به امکانات ضروری پزشکی اطلاعات به دست آورید.
7- در خصوص مقصد مورد نظر تا حد ممکن اطلاعات به دست آورید.
8- با قوانین و مقررات مقصد موردنظر خود آشنا شوید.
بی اخلاق و بی ادب ترین گردشگران جهان
سایت «استاف» در گزارشی به معرفی ۱۰کشور صادرکننده بیادبترین گردشگران جهان پرداخت. به گزارش ایسنا، براساس نظرسنجیها، گردشگران آمریکایی بهدلیل صحبت کردن با صدای بلند، استفاده از الفاظ رکیک، بدلباسی و چاقی در رتبه نخست بیادبترین گردشگران جهان قرار گرفتند.
گردشگران انگلیسی نیز بهدلیل آن که به کرات در مراکز اقامتی ازجمله سالنهای نمایش و کلوپهای شبانه رفتارهای غیراخلاقی از خود بروز دادهاند در ردیف دوم بیادبها قرار گرفتند.
رتبه سوم بیادبهای جهان به گردشگران روس تعلق گرفته که بهدلیل نوشیدن مشروبات الکلی و انجام اعمال غیراخلاقی در حالت مستی و استفاده از لباسهای نامناسب محبوبیت چندانی در کشورهای میزبان ندارند.
رتبه چهارم گردشگران بیادب جهان نیز به چینیها تعلق گرفته که به انجام اعمال غیرمتعارف شهرت دارند. آخرین مورد این رفتارها یادگاری نویسی چینیها بر دیوارهای معبد تاریخی در مصر بود.
استرالیاییها نیز که علاقه کمی به سفر دارند در سالهای گذشته گزارشهای زیادی از رفتارهای غیراخلاقی در کشورهای مختلف جهان را بهخود اختصاص داده و براین اساس در ردیف پنجم بیادبترین گردشگران جهان قرار گرفتند.
اما رتبه ششم بیادبترینها مربوط به گردشگران آلمانی است که در مهمانیها و کلوپهای شبانه رفتارهای غیراخلاقی از خود بروز دادهاند.
گردشگران هندی نیز در رتبه هفتم بدترین گردشگران جهان قرار دارند. پیشتر نیز فرانسویها و ایتالیاییها گردشگران هندی را بدترین گردشگران جهان اعلام کردند.
براساس این نظرسنجی رتبههای هشتم تا دهم بیادبترین گردشگران جهان نیز به گردشگران فرانسوی، ایتالیایی و برزیلی تعلق گرفته است.