مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

مجله الکترونیکی هوای تازه e magazine- htnews.ir

نشریه الکترونیک ، فرهنگ ، جامعه ، توریسم ، فناوری و اقتصاد اطلاعات

منفی گرایی 13 ؛ حس نحس آدمی



افراد منفی گرا عموما آدمای نحسی هستند و به منفی 13 معروف اند .همبشه در اظهاراتشان  شکست و ناکامی  موج می زند و شخصیت لی لی پوتی دارند و "می دونند که هرگز موفق نمی شوند" ویا نمی شوید .  از شکست دیگران لذت می برند و  نمی دانند که باید از خود شان  شاکی باشند  یا دیگران، وقتی از خودشان شاکی اند که نمی تواند با دیگران  ارتباط برقرار کند و یا رابطه صمیمی داشته باشد . در از دست داده دوست یا دوستان مهارت کامل دارد ، ولی  فورا اسم "دوست" روی همه  می گذارد و به قولی زود پسرخاله می شود ، آن هم بدون درک درست از طرف مقابل و یا ایجاد صمیمیت پایدار ،  خیلی ساده و آسان  دوست می شوند و به راحتی هم قطع دوستی می کنند و به هنگام  اشتباه  و یا خیانت به دوستان ، به جای عذرخواهی و جبران ، می گویند؛ جنبه نداری ! یا این که، می خواستم امتحانت کنم . 

وقتی به  شخص خاصی در هر کجا که  باشد فکر می کنیم ، بلافاصله انری هایمان به سمت او حرکت می کند وبا سرعت تمام  به او می رسد، حتی  بدون سپری شدن زمان.، یعنی این که وقتی  ما به چیزی یا شخصی  فکرمی کنیم،  انری ما پیش او حاضر است. در آموره های دینی ، انرژی ، همان « نیت » است که می تواند خیرو شر باشد . در اسلام «نیت خیر » حتی بدون انجام دادن  فعل آن توسط نیت کننده ، چندصد مرتبه پاداش انجام عمل  خیر دارد .

اگر ما حالمان خوب باشد، اگر آرام باشیم، اگر داریم مهرورزی می کنیم، اگر داریم لطفی می کنیم، اگر داریم دعا می خوانیم انری ما «مثبت» است و یا اگر حالمان بد باشد،داریم غر می زنیم، داریم بد و بی راه می گوییم، عصبانی هستیم، استرس داریم،نگران هستیم  و یا اضطراب داریم، بدانیم که  انری ما« منفی»  است.  با آن که انری اجسام خنثی است ولی انری ما  می تواند انری اجسام را هم مثبت و منفی بکند......... ادامه مطلب


روانشناسی اخلاق و هنجارهای اخلاقی ‏


جامعه / اخلاق ذاتی / اخلاق اکتسابی


همیشه من و گاهی او ........

دائما أنا أو أحیانا هو


رابطه ی فکری مهم تر از رابطه ی خونی است ...

بعضی آدم ها در ذهن آدم یکبار برای همیشه خلق می شوند ‏


ارزش شناسی معرفتی است که موضوع آن ارزش ها است. ارزش شامل کلیه باورداشت ها و ترجیحات یک فرد یا گروهی از افراد است. بعضی از فلاسفه فونکسیون اصلی فلسفه را در عصر مدرن تبیین ارزش ها و هدف های بنیادین برای حیات بشر می دانند. ارزش های اخلاقی در حیات فردی و جمعی بشر نقش بسزا و مهمی به عهده دارند.

بنیادی بودن اخلاق در حیات بشر به گونه ای است که تاثیر آن را می توان در همه حوزه ها و به ویژه ساحت سیاست به عینه مشاهده کرد. ارزش های اخلاقی و رعایت آنها در حیات سیاسی موجبات تفاهم، تساهل، همیاری، احترام به حقوق دیگران و... و عدم عنایت به ارزش های اخلاقی سبب استثمار، رشد دیکتاتوری، از بین رفتن حقوق و آزادی های فردی و جمعی و... می شود.


لغت و معناشناسی اخلاق


کلمه اخلاق؛ (روحیه؛ پند؛ معنی، سیرت ) یا  «خُلق» (بالضم) ،    Moralityاز نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی یا ملکه راسخه، و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد.  درنهایت ؛ معنای اخلاق یعنی:  بهبود روابط انسان با خدا(خدامحوری)، با خود(خودباوری و عزت نفس )وبا دیگران(مردم داری ).

همه بخش های اخلاق در نهایت به ‌ نزدیک شدن انسان با خدا  ختم می شوند.  درارتباط با خدا ؛اخلاق بندگی یا خدامحوری: انسان نسبت به خالق و آفریدگار خود، وظایف اخلاقی دارد. هر کسی احساس می کند هر چه دارد از خدای متعال است و تنها با عبادت معبود حقیقی هستی آرامش می یابد.

درارتباط با خود ؛اخلاق فردی: هر انسانی نسبت به خود نیز وظایفی دارد. در ارتباط با دیگران ؛  اخلاق اجتماعی: یکی از مهم ترین بخش ها و وظایف اخلاقی یک مسلمان، ارتباط اخلاقی او با جامعه و محیط پیرامون است (اعم از محیط خانواده و جامعه). فضایل و رذایل ناظر به رابطه فرد با سایر انسان ها در اخلاق اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد.

پیامبر اکرم (ص)از خداوند طلب مى‏کند که صفات نفس او را همچون صفات بدنش نیکو فرماید. " اللهم حسن خلقى کما حسنت خلقى" بار خدایا خلق مرا همچون خلقتم (بدنم) نیکو گردان .

بنابراین اخلاق یعنى صفات نفسانى انسان هر گاه گفته شود که شخصى داراى اخلاق نیکو است، منظور این است که صفات نفسانى او نیکواست. اعمال انسان متناسب با ویژگى‏هاى نفسانى اواست؛ یعنى اگر صفات نفسانى کسى نیکو باشد اعمال او هم نیکو خواهد بود.اخلاق حوزه‌ای است که در آن با مفاهیمی چون باید، نباید، خوب و بد وهنجارها و نابهنجارها  روانی و اجتماعی سرکار داریم.

این مفاهیم ویژه تنها به فعل ارادی و اختیاری انسان تعلق می‌گیرد . یعنی ما به کسی می‌گوئیم باید این کار را بکنی یا این کار تو بد است یا خوب» ؛ در واقع از خود اراده داشته باشد. به کسی که مجبور است کاری را انجام دهد نمی‌گوئیم این کار را نباید انجام دهی، چون قدرت ترک آن را نداشته است.  تعریف دیگر اخلاق: مجموعه ملکات نفسانی و صفات و خصائص روحی است .

علم اخلاق، راه هاى آراسته شدن به خصلت هاى نیک و دورى گزیدن از خصلت هاى ناشایست را به انسان آموزش مى‏دهد.

موضوع اصلى علم اخلاق، نفس انسانى است، که محل استقرار خوی وخصلت های  نیک و بد است و سبب انجام کارهاى پسندیده و ناپسند مى‏گردد. انسان علاوه بر نیاز به آموزه های اخلاقی محتاج الگوی اخلاقی نیز می باشد این احتیاج  از ابعاد مختلف قابل بررسی است ؛

1 - از جهت شناخت کمالات وجودى خود و ارزش‏ها و تکالیف اخلاقى؛

 2- از جهت یافتن و حفظ انگیزه حرکت؛

 3 - از جهت هدایت عملى و به کار بردن شناخت‏ها در مقام عمل.

اخلاق درزندگی انسان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است زیرا انسانیت   انسان وقتی شکل می گیرد که ارزشهای اخلاقی در وجود او متبلور شود.هرانسانی را به میزان ظهور ارزشهای اخلاقی در افکار و گفتار و رفتار ارزیابی می گنند، اولین نمودی که از یک شخص در جامعه ظاهر می شود اخلاق آن فرد است. فضائل اخلاقی مطلق است و همه آن را می پسندند.

به همین دلیل وقتى کسى همواره اعمال خوبى انجام مى‏دهد، مى‏گویند اخلاق او خوب است وکسى که همواره اعمال بدى انجام می دهد می ‏گویند اخلاق او بد است.




بد اخلاق کیست ؟


بداخلاقی زهر کشنده و از پلیدیهای رسواکننده و از رذیلتهای آشکار است و انسان را از جوار رحمت پروردگار دور می‌سازد و صاحب اخلاق بد خودش را در زمره پیروان شیطان قرار می‌دهد. اخلاق بد از درهایی است که از دل به سوی آتش افروخته حق گشوده شده، آتشی که بر دلها چیره می شود. چنان که اخلاق خوب درهایی است که از دل، به نعمت های بهشت و جوار رحمت پروردگار گشوده شده است.

 از نطر لغوی و معنایی  اخلاق برگرفته از ماده «خَلق» (بالفتح) به معنای صورت ظاهری است و «خُلق» (بالضم) به معنای صورت باطنی است.

 صورت باطنی اخلاق هر  انسان هم چون صورت ظاهری‌اش دارای هیئت و ترکیبی زشت یا زیباست. راغب در مفردات هر دو را (خَلق و خُلق) در اصل یکی می‌داند، لکن «خَلق» (‌بالفتح) را مخصوص شکل‌ها و هیئت‌هایی می‌داند که باچشم و بصر درک می‌شوند و «خُلق» (بالضم) را به سجایا و قوایی که با بصیرت قابل درک‌اند.

مجمع‌البحرین «خُلق» (بالضم) را به سجیه و کیفیت نفسانی که افعال از آن به آسانی صادر می‌شود، معنا کرده‌ است.

علمای اخلاق برای آن تعاریفی ذکر نموده‌اند. ابن مسکویه چنین می‌گوید:«خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت می‌کند، بی‌آنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.»

پس سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان ثابت و ریشه‌دار است و به صورت ملکه شده و به راحتی منشأ صدور اعمال خوب یا بد می‌شود، اخلاق نامیده می‌شود. گاهی این افعال و اعمال شرعاً و عقلاً پسندیده است که به آن اخلاق نیکو و گاهی ناپسند است که به آن اخلاق بد می‌گویند

دکتر حسین‌ ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس بالینی  در باره شخص بداخلاق می گوید؛ زندگی یعنی گزینش. شما در زندگی‌ معمولا می‌توانید کسانی را که مایلید با آنها روابط دوستانه‌ داشته باشید، انتخاب کنید اما گاهی شرایطی پیش می‌آید که مجبورید با کسانی ارتباط برقرار کنید که علاقه‌ای به برقراری رابطه با آنها ندارید. بداخلاق‌ها نمونه بارزی از این افرادند.

بداخلاق‌ها کسانی هستند که بیشتر مردم تمایل دارند کمتر با آنها برخورد و ارتباط داشته باشند. مثلا افرادی که از کاستی‌ها، ناکامی‌ها و ضعف‌های دیگران احساس خوشحالی می‌کنند؛ افرادی که مصرانه در همه کارهایی که ربطی به‌شان ندارد دخالت می‌کنند؛ افرادی که در برخوردهایشان نزاکت اجتماعی و ادب را رعایت نمی‌کنند و افرادی از این قبیل.


حالات نفسانی اخلاق


 آیت الله مصباح در دروس فلسفه اخلاقی  می گوید ؛اخلاق هرشخص متناسب با افعالی  است که متناسب با آن صفت هست و بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود. مثلاً خلق سخاوت یک حالت نفسانی است که کسانی که این خلق را دارند در موقع بذل و بخشش دچار تردید نمی شوند بلکه این حالت، انسان را از این که درباره کاری که می خواهد انجام دهد تفکر کند یا شک و تردیدی در انجامش داشته باشد بی نیاز می کند نکته قابل توجه این که در مفهوم خلق، ذاتی و فطری بودن خصلت ملاحظه نشده و هم چنین منشأ این خصلت یا ویژگی آن، مشروط به تکرار عمل نشده است.

کلمه اخلاق از نظر اصطلاح علم اخلاق، در دو مورد استعمال می شود؛ 1ـ جائی که شخص عملی را انجام دهد و لو علت آن ملکه راسخه نباشد و حتی با تأمل و فکر انجام شده باشد. 2ـ به عنوان صفت فعل به کار می رود، یعنی کار اخلاقی که منظور تنها صفات نفسانی نیست. وقتی می گویند فلان کار، اخلاقی است، یعنی متصف به فضیلت و خوب است و یا فلان کار غیر اخلاقی است یعنی متصف به رذیله و ناشایسته است. معادل واژه اخلاق، «سیره» است .

در بررسی های بدست آمده اخلاق به معنایی که به آن اشاره شد، امری اجتماعی و فرد کاشف آن است. اخلاق مانند زبان، مذهب و... قبل از فرد اخلاقی وجود دارد و فردِ، داخل آن می شود و با رفتار اخلاقی در آن سهیم می گردد و پس از فرد نیز به وجودش ادامه می دهد. البته اجتماعی بودن به معنای وجود نظامی حاکم بر ارتباطات افراد نیست، بلکه وجود اخلاق در یک جامعه می تواند ساخته و پرداخته یک فرد باشد.


روانشناسی و اخلاق


تعریف روان‌شناسی معاصرروان‌شناسی را علم رفتار تعریف کرده‌اند. رفتار یعنی واکنش‌های یک فرد در محیط و در یک زمان معین.

 هدف از این علم آن است که بتوانیم رفتار یا عکس‌العمل‌های خود و دیگران را در یک محیط و یک زمان خاص مطالعه کنیم. البته ناگفته نماند که روان‌شناسی دارای مکاتب مختلف (مثل رفتار‌گرایی،: شناختی،تحلیل‌گری و...) و شاخه‌های متفاوت (مثل بالینی، اجتماعی، فیزیولوژیک و...) است، که طبق این مکاتب و آن شاخه‌ها تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده که طبیعتاً هدف، مسائل و موضوع آن‌ها نیز متفاوت می‌شود، اما نمی‌توان ادعای عدم پیوستگی و عدم تعامل آنها را کرد.

روان‌شناسی اسلامی

 روان‌شناسی اسلامی علمی است که مایه‌های علمی خود را از آموزه‌های دین اسلام گرفته است. طبق این گفته می‌توان روان‌شناسی اسلامی را چنین تعریف کرد: مطالعه منظم آثار پدیده‌ها و عملکرد نفس انسانی از تکوین جنینی تا حیات پس از مرگ با استفاده سنجیده از روش‌های متناسب، و موضوع روان‌شناسی اسلامی روح یا نفس انسانی است و مسائل و محتوای روان‌شناسی اسلامی را می‌توان بر بنیان دو محور نیازهای طبیعی وجسمی نفس از یک سو و شؤون وجودی آن از سوی دیگر شناسایی کرد.


ارتباط علم اخلاق با روان‌شناسی


 در روانشناسی  اصل وجود نفس و ابعاد آن اول در روان‌شناسی بحث می‌شود و سپس نوبت بحث از اخلاق ؛یعنی این که این نفس باید چه کند چه نکند ،پس روان‌شناسی  خود را مقدم  بر علم اخلاق می دارد .

روان‌شناسان  معاصر  می گویند ؛ روانشناس به ما کمک می‌کند تا در اخلاق اجتماعی ، همانند ایثار، احسان، اهانت، غیبت  موفق‌تر باشیم به عنوان مثال چگونه و با چه ترفندی به کسی تذکر بدهیم که او احساس کوچکی و خرد شدن نکند.

روان‌شناسی معاصر برنامه‌های زیادی برای اصلاح و تغییر رفتار به ما ارائه می‌دهد از سویی ما نیز به این برنامه‌ها برای تغییر رفتار‌های زشت و عادات ناپسند نیاز داریم تا آراسته به اخلاق پسندیده شویم.

رعایت اخلاق ؛ مانند :توجه به فطرت، وجدان، عقل و ترک حسد، کینه و... انسان را از بسیاری از تعارض‌های درونی که منشأ بیماری‌های روان‌تنی است مثل سردرد، زخم معده، نجات می‌دهد.

به وسیله اصول روان‌شناسی می‌توانیم در امر تربیت اخلاقی کمک بگیریم. روان‌شناسان امروزه برای بسیاری از بیماران خود توجه به اخلاق  چون دعا، امید و... را توصیه می‌کنند و عقیده دارند که کسانی که برای خود تکیه‌گاهی قدرتمند، عالم و حکیم (خدا) دارند هیچ‌گاه در زندگی احساس پوچی، یأس و شکست نمی‌کنند.

امروزه بسیاری از روان‌شناسان برای کمک به برخی از بیماران از شیوه معنا درمانی کمک می‌گیرند. اما ناگفته نماند که اخلاق به ما اجازه نمی‌‌دهد که از روان‌شناسی معاصر برای منفعت‌طلبی به هر شکل کمک بگیریم مثلاً ممکن است روان‌شناسی معاصر و اخلاق انتفاعی در صنعت، اصولی را تجویز کنند که با اخلاق اسلامی مغایر باشد.

ارتباط اخلاق و روان‌شناسی اسلامیچون که موضوع هر دو یکی است ارتباط‌های تنگاتنگی دارند. روان‌شناسی اسلامی بطور گسترده از اصول اخلاقی برای رفتار، تغییر رفتار، علاج بیماری و ... کمک می‌گیرد.


روان‌شناسی اخلاقی


جولیا درایور می گوید ؛ روان‌شناسی اخلاقی آن حوزه تحقیقاتی است که ماهیت احوال روانی مرتبط با اخلاق ـ احوالی مانند نیات، انگیزه‌ها، اراده، استدلال، عواطف اخلاقی ؛مانند احساس گناه و شرم و باورها و نگرش‌های اخلاقی ـ را بررسی می‌کند. گستره ی  روان‌شناسی اخلاق، مفاهیم  مربط مانند ؛ فضیلت، منش و خودآئینی را نیز شامل می‌شود. عموماً آن را کوششی توصیفی و نه هنجاری تصور کرده‌اند،  البته همیشه این معنا در مورد آن صدق نمی‌کند.

اخلاقی که از ناحیه اجتماع همه گیر شده باشد،دارای  ضمانت های اجرایی  است و کاکرد هایش هم اجتماعی می باشد . بنابر این، پس از فرایند درونی شدن اخلاق، هرگاه فرد رفتار اخلاقی داشته باشد آن را متخلق به اخلاق شمرده و این سرشت اجتماعی را به اخلاق نسبت می دهیم. غیر از این مورد، نظام حاکم بر شخص که بر گرفته از غیر اجتماع است، چیزی در مقابل مصلحت اندیشی است. این نظام حاکم، مجموعه رفتار های دائمی فرد است که در زوایای زندگی او تبلور دارد . اگر اخلاق را نظام اجتماعی در نظر بگیریم، از یک سو شبیه حقوق و از سوی دیگر مانند قرارداد و آداب اجتماعی است.

بنابر سنت معمول، دو رویکرد متفاوت به روان‌شناسی اخلاق، تشخیص می‌توان داد. رویکرد نخست، رویکرد مقدم بر تجربه به فهم روان‌شناسی اخلاق و اهمیت و کارکرد احوال روانی است. رویکرد دوم، رویکرد تجربی است که شواهد مربوط به اهمیت، کارکرد و تحول آن احوال را بررسی می‌کند. عزیمت‌گاه هر دو گرایش شهودهای درک متعارف است دربارة طرز تلقی مردم از اخلاق، نوع و نحوة تصمیم‌گیری اخلاقی آنها و شرایطی که تحت آن دستخوش عواطف اخلاقی واقع می‌شوند. ممکن است این شهودها بر تاریخ بلند مشاهدات مربوط به رفتار بشر مبتنی باشند و یا اینکه صرفاً نتیجة‌انتخاب طبیعی باشند و البته این انتخاب به شباهت در فکر که خودش می‌تواند انعطاف‌پذیر باشد، منتهی می‌شود. به هر تقدیر، درک متعارف، مبنای اصلی برای پژوهش در روان‌شناسی اخلاق است.

گرایش مقدم بر تجربه به تحلیل مفهومی احوال‌ روانی ذیربط و پیوندهای آنها، مبادرت می‌کند. برای مثال، بحثی مطرح است دربارة اینکه آیا عقل به تنهایی می‌تواند محرّک باشد یا نه؟ چه چیزی اعمال ما را تبیین می‌کند؟ آیا وقتی به بنیاد خیریه کمک می‌کنم دلیلم برای این کار صرفاً آن است که معتقدم آن بنیاد به افراد نیازمند کمک خواهد کرد یا من هم نیاز دارم که مایل به کمک کردن به آنها باشم؟ این پرسش، ما را وارد در موضوع تمایز میان باور و تمایل می‌کند. یک دیدگاه، که سابقه‌اش را لااقل می‌توان تا دیوید هیوم رساند، معتقد است که باورها امور واقع و قابل صدق و کذب‌اند. از سوی دیگر، تمایلات، ارزش صدق ندارند. و اساساً محرک آدمی، تمایلات است.


آیا اخلاق، فطری و ذاتی است یا نه؟


  در این زمینه بررسی های انجام گرفته است. از آن جا که برخی خُلقیات در هر دوره ای نمود پیدا کرده و پس از آن دوره، شکل و نوع خُلقیات تغییر کرده معلوم می شود که همه خُلقیات ذاتی نیست.

گرایش و کشش، نقش محرک و زایندگی نخستین را در رفتارهای ارادی انسان دارد. میل بر دو گونه است:

1ـ میل طبیعی

اموری که فطری اند تحت عنوان گرایش ها و امیال انسان مورد بررسی قرار گرفته اند که اصولاً از ویژگی های روحی انسان است

 2ـ میل شعوری.

گرایش و میل شعوری نیز بر دو گونه تقسیم می شود.  نخست گرایش های حیوانی مانند : غریزه، حب ذات، تغذیه، غریزه بقا نوع بشر و سپس گرایش های انسانی که  این گونه تمایلات از روح و انسانیت انسان نشأت گرفته است.  از جمله این گرایش ها: حقیقت جویی، فضیلت خواهی، زیبایی خواهی، پرستش، جامعه گرایی، جاودانگی، قدرت جویی، می باشد.


فضیلت خواهی


یکی از گرایش های اصیل در حوزه روان، میل و گرایش انسان به فضایل و یا ارزش های اخلاقی است. انسان به صورت طبیعی به ارزش های اخلاقی مانند عدالت، صداقت و همانند آن ها گرایش دارد، چنان که به صورت طبیعی رذایل اخلاقی یا ضد ارزش ها را زشت و ناپسند می داند. درباره این گرایش، و منشأ و ارزش آن، آراء گوناگون و مباحث مبسوطی در فلسفه اخلاق مطرح است، برخی گمان کرده اند به گونه ای بازگشت این گرایش به گرایش مادی و منفعت طلبی است، اما این تصور نابجا است زیرا اگر هیچ گونه منفعت یا سود مادی فرض نشود، باز گرایش به ارزش های اخلاقی وجود دارد و اگر فضیلت خواهی به نوعی به سودجویی باز گردد این سود، سود روحی ـ روانی است نه مادی.

خلقیات بر دو قسم است :  قسمی از آن پایدار است و در تمام ادوار وجود دارد که نشان از فطری بودن است و قسمی هم ناپایدار و مقطعی است، به همین لحاظ خُلقیات، اخلاق ذاتی نیست.  البته آن جا که عقل بود و نبود خلقی را تایید کند در پایدار بودن و نبودن آن تأثیر دارد.