چنانچه خسارات محیط زیستی به سلامت و بهداشت انسان آسیب رسانده ،یا به گونه ای اثرمنفی بر رفاه انسان بگذارند ،دقیقا یعنی این که " آلودگی اقتصادی " محیط زیست Pollution Environmental Economics روی داده است.
اقتصاد محیط زیست ، آلودگی اقتصادی ، خسارات محیط زیستی
اقتصاد، عموما در یک سیستم باز جاری است و همواره سه فرآیند اصلی ، «استخراج» ،«تولید» و «مصرف» ، درآن جریان دارد و در این جریان که نهایتا به مصرف ختم می شود .
در محیط زیست به طور مستمر ، ضایعاتی تولید می شود که همه ی این ضایعات آلاینده ،به محیط زیست (به هوا، آب یا زمین ) بازگردانده می شوند .وجود این ضایعات روز افزون وگسترده شدن درمحیط زیست ودر زمان ومکان نامناسب،سبب بروز تغییرات بیولوژیگ درمحیط زیست وباعث آسیب رسانی به زیستگاه حیوانات،پرندگان وگیاهان(بطور کل آسیب به حیات اکوسیستم و میکرو ارگانیسم های مفید) می شوند .
تعریف و مفهوم آلودگی اقتصادی در محیط زیست
خسارات محیط زیستی که به سلامت و بهداشت انسان آسیب رسانده باشد ،یا به گونه ای اثرمنفی بر رفاه انسان بگذارند از آن به « آلودگی اقتصادی » Pollution Environmental Economics یاد و تعریف می شود .
تعریف آلودگی از دیدگاه اقتصادی به برخی از تاثیرات فیزیکی ضایعات بر محیط زیست گفته می شود و عکس العمل انسان نسبت به آن تاثیرات فیزیکی، بستگی به نکاتی دارد، که چگونه مدل هایی را برای اقتصاد آزاد ، و اقتصاد محیط زیست انتخاب کنیم!! .
تعادل مواد
از دیدگاه اقتصاد، «تعادل مواد » ( تاثیرات متقابل اقتصاد بر محیط زیست )، بر مبنای قوانین اول و دوم ترمودینامیک ، مبتنی بر مدلی از اقتصاد که به صورت یک سیستم فرآیند مواد و تبدیل فرآورده ،استوار است .
در این سیستم ، «مواد مفید» که توسط فعالیت های تولیدی و مصرف می شوند از بین نمی روند و دوباره ( با تجدید پذیر شدن ) وارد سیستم اقنصادی می شوند) ، نشان داده است که اقتصاد و محیط زیست پیوند نزدیکی با هم دارند، زیرا هر فعالیت اقتصادی ، همان فرآیند تغییر شکل مواد و انرژی هستند ، که طبق قانون اول ترمو دینامیک این دو را نمی توان در مفهوم مطلق از بین برد، بلکه در نهایت مجددا به شکل ضایعات ظهور یافته و به محیط زیست برمی گردند . بدین ترتیب هرچه دستاوردهای اقتصادی کلان تر باشد ، ضایعات تولیدی بیشتر خواهند بود .
بازارهای آزاد
بازارهای آزاد دررابطه با مراقبت از محیط زیست قابل اعتماد نیستند ، زیرا این بازارها ، برای کالاها و خدمات محیط زیست ،برنامه اقتصادی ندارند و حاضر به سرمایه گذاری در بخش خدمات و درآمدهای غیر انتفاعی و عمومی نیستند . در بازار آزاد،فعالیت های اقتصادی یک شرکت یا موسسه که به دنبال کسب منفعت فردی است،بررفاه سایرین( عمومی ) ،تاثیر می گذارد . در مواجهه به این امر ، دولت برای کسانی که از اثرات جانبی متاثر می گردند ، ضروری است دخالت کند . این دخالت کردن در اقتصاد محیط زیست توسط دولت ، زمانی ضرروتش بیشتر احساس می شود که خسارات غیر قابل جبران در محیط زیست ایجاد شود ، زیرا هیچ کسی عملا مالک منابع عمومی نیست .
دلایل دخالت یا عدم دخالت دولت ها در منابع
اگرچه دلایل زیاد وخوبی برای دخالت دولت ها درمنابع وجود دارد . اما اغلب نقش آنها در مدیریت منابع طبیعی و مدیریت شهری، بهتر از بازار آزاد نیست .دلایل عمده برای عدم موفقیت در اقتصاد زیست محیطی عبارتند از ؛
اولا: تصورعمومی از وظایف و اهداف دولت بر این است که دولت ها بیشتر در جهت تامین منافع اجتماع است تا افراد ، اما تصور ما از دولت های مهربان ، همیشه درست از آب در نمی آید. زیرا همیشه دولت ها( حتی دموکراتیک ترین آنها ) ، از قدرت منجسم برخوردار نیستند، گاه مجبورند به درخواست گروه فشار و متنفذ ( سیاستمداران متنفذ ، سرمایه داران با نفوذ ، شرکت های چند ملیتی ، احزاب با نفوذ و دیگر منابع متنفذ در اقتصاد و بازار آزاد ) تن در دهند . به جای خدمت برای تمامی افراد جامعه ، عاملی برای برآورده کردن خواست های گروه فشار خاصی باشند . این بدان معنی نیست عملکرد کلی دولت ها با توجه به اهداف و وظایف ملی در جهت حفاظت از محیط زیست نخواهد بود .
دوم این که : دولت ها با توجه زمان محدود دوره ی حضورشان در سیاست و عدم فرصت کافی برای پیاده کردن اهداف استراتژیک در بخش اقتصاد محیط زیست در برنامه های بلند مدت ، و همچنین فادر نباشند تا اطلاعات لازم را جهت ردیابی تمامی پیامدهای یک فعالیت را بدست آورند ، حتی جایی که دولت کاملا مصمم باشد ، ممکن است آن چه که رخ می نمایاند ، آن چیزی نباشد که مد نظر بوده است . زیرا فرآیندی که منجر به کسب اطلاعات می شود ، بسیار پیچیده است .این امر خصوصا در زمینه زیست محیطی اهمیت دارد ، زیرا اغلب سیاستمداران متوجه نیستند که فعالیت هایی که ظاهرا در ارتباط با زیست محیط نمی باشند ، دقیقا محیط زیست را تحت تاثیر قرار می دهند ، زیرا ارتباط تنگاتنگ بین محیط زیست و اقتصاد وجود دارد و هر فعالیتی که منطبق با اقتصادزیست محیطی نباشد، منجر به وارد شدن خسارت به منابع و منافع عمومی می شود . نمی توان سیاست زیست محیطی را از سیاست تامین انرژی یا سیاست توسعه منطقه ای و امثال آن مجزا دانست ، زیرا این سیاست ها اثر متقابل بر روی یکدیگر دارند .
سوم : سیاسگذران دولت ممکن است تصمیمات خوبی را اتخاذ نموده و چارچوب مناسبی را برای قوانین زیست محیطی تدارک ببینند ، اما قوانین مزبور باید به اجرا در آیند و این امر مستلزم استفاده از دانش کارشناسی که بخشی از نظام بوروکراسی دولتی می باشد . نقش بوروکرات ها ( صاحبمنصبان و کارگزران و مجریان قوانین و دستورالعمل های دولتی و کلا دولتمردان ) در اجرای سیاست های دولتی در بخش کلان نگری و تصمیمات ، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و توان آن را دارند که ماهیت قوانین را در عمل به راحتی تحت تاثیر قرار دهند . از آن جایی که در بسیاری از موارد بوروکرات ها مسئولین منتخبی نبوده و بر خلاف سایر کارمندان از نتیجه خدمات خود بهره مند ( عدم سازگاری منافع سازمانی با منافع فردی ) نیستند ، بنابراین انگیزه ای برای انجام وظیفه و خدمت به جامعه در خود احساس نمی کنند ، مگر آن که تحت کنترل دقیق مقامات ذیربط قرار گیرند و این امر کاری بسیار دشوار است .
پایدارکردن منابع با توسعه ی محیط زیست
در منابع، تعاریف بسیاری از توسعه پایدار ( Development Sutainable )،مورد بحث و برزسی شد.جایگاه توسعه پایدار منابع از دیدگاه های،«اقتصاد محوری» ( استراتژی با حداقل توسعه )،«فن محوری» (سهم اندکی در تئوری و خط مشی اقتصاد فعلی )،« جهانشمولی » (حفظ استراتژی رشد پایدار اقتصادی در دراز مدت وصرف هزینه کافی ) مورد باز تعریف قرار گرفت .
اما اهمیت جایگاه اقتصادی محیط زیست در نزد همه ی آنها یکی است ، زیرا همه دیدگاه ها واقفند که سرمایه گذاری بر روی منابع طبیعی ، امر نامربوطی نیست ، منتها درجه اهمیت گذاری ( شدت و ضعف )در نزد آنان متفاوت است .
فرضیه عمده ای که در این موارد مطرح است ، آن است که درجه بسیار بالایی از پایداری بین تمامی شکل های سرمایه ( فیزیکی ، انسانی و طبیعی ) همچنان وجود خواهد داشت . بنا براین در پروسه ی توسعه ی پایدار به دوعناوین مهم از توسعه بر می خوریم ؛
1- پایداری « بسیار ضعیف » Weak Sutainable Constant Capital rule
در این نوع برداشت از توسعه پایدار ، محیط زیست یا سرمایه طبیعی ، را نمی توان به عنوان جزیی مستقل که نیازمند به طرز نگرش و برخورد خاصی است در نظر گرفت ، بلکه محیط زیست نیز صرفا شکل دیگری از سرمایه است . آن چه که برای برقراری توسعه پایدار ، ضروری است ،انتقال یک اندوخته سرمایه ای درحدی که کمتر از آن چه که در حال حاضر موجود است ،نباشد .
2- «پایداری قوی » Strong environmental sustainability
برخی از اندوخته های سرمایه ای طبیعی را نمی توان با سرمایه های جایگزین مصنوعی جایگزین کرد . برخی از کارکردها و خدمات اکوسیستم ها برای بقا بشر ضروری می باشند ، آنها خدماتی برای تامین حیات( چرخه زیست – زمین – شیمیایی ) بوده ، و امکان جانشین سازی آنها وجود ندارد . سایر مواهب و امتیازات اکولوژیکی حتی اگر برای بقا ی بشر ضروری نباشند ، حداقل برای رفاه بشر مورد نیاز هستند مانند پشم اندازهای طبیعی و آرامش و سکون موردنیاز .
تعریف پایداری توسعه اقتصادی محیط زیست
متداولترین تعریف از پایداری ، تعریفی است که کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (WCDE)، ارائه داده است ، مبنی بر این که ؛ " توسعه ای که احتیاجات نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانایی نسل های آتی در تامین نمودن نیازهای خود ، برآورده می نماید . "
بر مبنای این تعریف ،قبل از این که هر جامعه ای بتواند به پایداری برسد،عدالت بین نسل ها و درون نسل ها،باید تامین شوند .توسعه اجتماعی و اقتصادی باید به گونه ای تحقق پذیرد که در هر زمان که بر نسل های آینده تحمیل شود ، به حداقل برساند .
بنابراین می توان گفت؛توسعه پایداردر اقتصاد محیط زیست Economic development and environmental sustainability عبارت ار توسعه اقتصادی است که در دراز مدت تداوم داشته باشد . ارزیابی توسعه اقتصادی را می توان بر حسب تولید ناخالص ملی سرانه ( بازده سالانه کالاها و خدماتی که برای صادرات و واردات تنظیم شده اند ) یا مصرف واقعی سرانه کالاها و خدمات برآورد نمود. اما ، ارزیابی توسعه پایدار ، از طریق بررسی فراهم آوردن رفاه برای انسانها ی موجود فعلی بدون آن که آسیبی به رفاه نسل های آینده برسد و بررسی جریان پایدار درآمد باندوخته کلی سرمایه اش دچار افت بها شود ، سرمایه های طبیعی اش منجر به رفاه اقتصادی و درآمد شود .
مراتب « اصول اجرایی »
قوانین و قواعدبهره برداری پایدار از اندوخته سرمایه های طبیعی ، به ترتیب تناسب آنها با پیشرفت از مرحله پایداری خیلی ضعیف تا خیلی قوی را می توان چنین برشمرد ؛
1-عدم موفقیت بازار و تصحیح ( یا تعییر )
دخالت های نابجا در رابطه با ارزش گذاری و حقوق مالکیت عمومی در ارتباط با سرمایه های طبیعی .
2-حفظ ظرفیت بازسازی و احیای سرمایه های تجدید شونده
( Renewable Natural Capital) ، و جلوگیری از بروز آلودگی های بیش از حد که ظرفیت های جذب ضایعات و سیستم های تامین حیات را به خطر می اندازند .
3-تغییرات فناوری( تکنولوژیک )
بایستی تحت مدیریت و کنترل یک سیستم برنامه ریزی مشخص قرار گیرند به گونه ای که ، استفاده از سرمایه های طبیعی تجدیدشونده به جای سرمایه های طبیعی غیر قابل تجدید اشاعه و ترویج شده و پیشرفت فنی و تکنیکی افزایش کارآیی بایستی بر تکنولوژی افزایش عمل پیشی گیرد .
4-نرخ بهره برداری از سرمایه های طبیعی تجدید شونده
بایستی با نرخ ایجاد و باز سازی ( همچنین باز یافت ) آنها برابر یاشد .
5-مقیاس کلی فعالیت های اقتصادی باید محدود گردد
به گونه ای که در محدوده ظرفیت سر مایه های طبیعی باقی مانده قرار گیرد . با توجه به موارد غیر قابل پیش بیتی که در حال حاضر وجود دارند ،بایستی روش احتیاطی که از حاشیه امنیتی درونی برخوردار است ، اتخاذ گردد .
نویسنده: علی اکبرنتاج
منبع : رویان آی . تی
کلید واژه ها : اقتصاد محیط زیست ، آلودگی اقتصادی ، خسارات محیط زیستی